وسوسه تو پارت 1
#وسوسه_تو_پارت_1
هق زدم:_ک..ثافت چطور تونستی!من دختر بودم...تو گفتی حواست هست..تو..تو منو بدبخت کردی...حالا جواب بابام و چی بدم آش..غالبی توجه به من و گریه هام از روی تخت بلند شد.همونطور از اتاق بیرون رفت و طولی نکشید که برگشت.با چشم های که از گریه باز نمیشدن نگاهش کردم.لیوانی که ازش بخار بلند می شد رو جلوم گرفت.با صدای سردی گفت:_بخور...زیادی زر زر کردی دردونه!هشدار می داد!اینکه گریه هام رفتن روی اعصابش!جیغی کشیدم و با دستم محکم روی دستش زدم که صدای شکستن لیوان بلوری توی اتاق پیچید._به جهنم...به جهنممم بمیرمم کمه الان زندگیم و نابود کردی.تنها واکنشش نگاه سردش بود!می دونستم این مرد منو نابود می کنه و باز هم باهاش تا هر جا که خواست اومدم!سرم و توی دست هام گرفتم و ت..ن پر دردم و تکون تکون دادم._پاشو برو یه دوش بگیر.بوی خون توی اتاق پیچیده! ,
هق زدم:_ک..ثافت چطور تونستی!من دختر بودم...تو گفتی حواست هست..تو..تو منو بدبخت کردی...حالا جواب بابام و چی بدم آش..غالبی توجه به من و گریه هام از روی تخت بلند شد.همونطور از اتاق بیرون رفت و طولی نکشید که برگشت.با چشم های که از گریه باز نمیشدن نگاهش کردم.لیوانی که ازش بخار بلند می شد رو جلوم گرفت.با صدای سردی گفت:_بخور...زیادی زر زر کردی دردونه!هشدار می داد!اینکه گریه هام رفتن روی اعصابش!جیغی کشیدم و با دستم محکم روی دستش زدم که صدای شکستن لیوان بلوری توی اتاق پیچید._به جهنم...به جهنممم بمیرمم کمه الان زندگیم و نابود کردی.تنها واکنشش نگاه سردش بود!می دونستم این مرد منو نابود می کنه و باز هم باهاش تا هر جا که خواست اومدم!سرم و توی دست هام گرفتم و ت..ن پر دردم و تکون تکون دادم._پاشو برو یه دوش بگیر.بوی خون توی اتاق پیچیده! ,
۲.۳k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.