𝙥.37 𝙍𝙤𝙨𝙖𝙡𝙞𝙣𝙚
بعد از اینکه خرید کردیم هرکسی رفت خونه خودش... همش تو فکر بودم... واسه تولدش چی باید بگیرم... چیکار باید بکنم؟ کوک چی دوس داشت؟
مث دیوونه ها توی خونه قدم میزدم...
واسه تولدش اصن باید چیکار کنم؟
اون دوسالی که اونجا بودم خبری از جشن و تولد نبود... فقط یادمه روز تولدش به همه گل رز قرمز میداد و آخره همه به من یه رز مشکی میداد و میگفت رز قرمزا تموم شده... نمیدونم چرا ازم متنفر بود... و به مناسبت تولد خدمتکارا هم گل هدیه میداد... یادمه روز تولدم به همه رز مشکی داد به من رز قرمز... هیچوقت بغض اونلحظمو یادم نمیره...
کاش میتونستم دلیل اینهمه تنفرشو بفهم...
یهو با صدای نوتیف گوشیم از فکر در اومدم... یه گوشی برا خودم گرفتم و باید گوشی ای که کوک برام گرفته بود و پس میدادم... هجین پیام داده بود
(+تولد جئون افتاد یه روز زودتر..)
شوکه شدم... سریع زنگ زدم بهش که بعد از دوتا بوق جواب داد
+سلام رائل
_هجین چرا یه روز افتاده جلوتر؟
+منم نمیدونم یونا زنگ زد گفت جئون روز تولدش باید بره یه سفر کاری... بخاطر همین یه روز زودتر میگیریم
_هجییییین من آماده نیستمممم
+رائل من خوابم میاد... فردا میایم حرف میزنیم...
و گوشیو قط کرد... بیشعور... گوشیو انداختم رو تخت و نشستم زمین...حالا چیکار کنم؟ یعنی فردا باید برم دیگه؟
· · ─────── ·𖥸· ─────── · ·
مث دیوونه ها توی خونه قدم میزدم...
واسه تولدش اصن باید چیکار کنم؟
اون دوسالی که اونجا بودم خبری از جشن و تولد نبود... فقط یادمه روز تولدش به همه گل رز قرمز میداد و آخره همه به من یه رز مشکی میداد و میگفت رز قرمزا تموم شده... نمیدونم چرا ازم متنفر بود... و به مناسبت تولد خدمتکارا هم گل هدیه میداد... یادمه روز تولدم به همه رز مشکی داد به من رز قرمز... هیچوقت بغض اونلحظمو یادم نمیره...
کاش میتونستم دلیل اینهمه تنفرشو بفهم...
یهو با صدای نوتیف گوشیم از فکر در اومدم... یه گوشی برا خودم گرفتم و باید گوشی ای که کوک برام گرفته بود و پس میدادم... هجین پیام داده بود
(+تولد جئون افتاد یه روز زودتر..)
شوکه شدم... سریع زنگ زدم بهش که بعد از دوتا بوق جواب داد
+سلام رائل
_هجین چرا یه روز افتاده جلوتر؟
+منم نمیدونم یونا زنگ زد گفت جئون روز تولدش باید بره یه سفر کاری... بخاطر همین یه روز زودتر میگیریم
_هجییییین من آماده نیستمممم
+رائل من خوابم میاد... فردا میایم حرف میزنیم...
و گوشیو قط کرد... بیشعور... گوشیو انداختم رو تخت و نشستم زمین...حالا چیکار کنم؟ یعنی فردا باید برم دیگه؟
· · ─────── ·𖥸· ─────── · ·
۳.۳k
۲۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.