رویای من. پارت 12
کوک : همینطور داشتم با این سوک حرف میزدم ؛ من بچه بودم کسی رو نداشتم پیشم باشه یا بتونه به حرفام گوش کنه در نتیجه مینوشتم یجورایی توی دفتر خاطراتم ولی الان حد اقل میتونم خودمو ب نحوی خالی کنم ولی صدامو نمیشنوه
همینطور داشتم باهاش حرف میزدم که دیدم چشاش رو داره اروم باز میکنه
کوک : این سووک؟ بهوش اومدی ؟ منو میبینی؟ این چندتاس؟ میتونی حرف بزنی؟ ( اروم باش مادرمم 😔 )
( این سوک )
تا چشام رو باز کردم دیدم تو بیمارستانم و به دستم سرم وصل شده ؛ تعجب کردم من چرا تو بیمارستانم؟
کوک: اها راستیی اممم تو از ضعف غش کردی یجورایی هم بهت شک وارد شده
( این سوک )
میخواستم حرف بزنم نمیتونستم دهنم تکون نمیخورد . که تو همین موقع دکتر اومد
کوک: سلام اقای دکتر بهوش اومدن بلاخره
دکتر : سلام . خوشحالم فقط اینکه خانم مین نمیتونن حرف بزنن باید غذا بخورن تا ضعفشون از بین بره و بتونن حرف بزنن یادم رفت بهتون بگم و بیمارستان میمونن تا غذا بخورن یا اگه میخواید میتونن مرخص بشن و توی خونه غذا بخورند
کوک:ممنون اقای دکتر گا تو همین بیمارستان می مو...
میخواستم حرفمو کامل کنم که این سوک صداش در اومد
این سوک : اییممم ایییمممممممم
کوک : اقای دکتر شما میتونید برید
دکتر : بله بیشتر از این مزاحمتون نمیشم
کوک : ممنون ( با تعظیم )
تا دکتر رفت رفتم سمت در و در بستم برگشتم پیش این سوک
کوک: تو حالت خوبه؟
این سوک: اییمممم ایممم
کوک: بیا رو این کاغذ بنویس
کاغذ و خودکار رو بهش دادم
نوشتنش تموم شد و کاغذ رو داد به من
نوشته بود ...
کپی ممنوع ❌
همینطور داشتم باهاش حرف میزدم که دیدم چشاش رو داره اروم باز میکنه
کوک : این سووک؟ بهوش اومدی ؟ منو میبینی؟ این چندتاس؟ میتونی حرف بزنی؟ ( اروم باش مادرمم 😔 )
( این سوک )
تا چشام رو باز کردم دیدم تو بیمارستانم و به دستم سرم وصل شده ؛ تعجب کردم من چرا تو بیمارستانم؟
کوک: اها راستیی اممم تو از ضعف غش کردی یجورایی هم بهت شک وارد شده
( این سوک )
میخواستم حرف بزنم نمیتونستم دهنم تکون نمیخورد . که تو همین موقع دکتر اومد
کوک: سلام اقای دکتر بهوش اومدن بلاخره
دکتر : سلام . خوشحالم فقط اینکه خانم مین نمیتونن حرف بزنن باید غذا بخورن تا ضعفشون از بین بره و بتونن حرف بزنن یادم رفت بهتون بگم و بیمارستان میمونن تا غذا بخورن یا اگه میخواید میتونن مرخص بشن و توی خونه غذا بخورند
کوک:ممنون اقای دکتر گا تو همین بیمارستان می مو...
میخواستم حرفمو کامل کنم که این سوک صداش در اومد
این سوک : اییممم ایییمممممممم
کوک : اقای دکتر شما میتونید برید
دکتر : بله بیشتر از این مزاحمتون نمیشم
کوک : ممنون ( با تعظیم )
تا دکتر رفت رفتم سمت در و در بستم برگشتم پیش این سوک
کوک: تو حالت خوبه؟
این سوک: اییمممم ایممم
کوک: بیا رو این کاغذ بنویس
کاغذ و خودکار رو بهش دادم
نوشتنش تموم شد و کاغذ رو داد به من
نوشته بود ...
کپی ممنوع ❌
۵.۸k
۰۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.