در میان چشم ها عشق است تنها چشم تو
در میان چشم ها عشق است تنها چشم تو
چشـــم هــایم را درآورده ست از پا چشـم تو
از همــــان درس دبستــــان چشم تو آموختم
چون نوشتم بعد چنـــدین آب بابا چشــم تو!
شاکی اند از برق چشمت کل دنیا مثل من
مـــــاه عینک مــــی زند وقتی شود وا چشم تو
پلک هایم ابر، وقت گریه ام با یک نگاه
باردارش می کـــــند این ابرها را چشم تو
طاق ابروی تو قدس و کعبه ام چشمان تو
وقت سجده پشت من ابرو و بالا چشم تو
چشم من وقت سحر چشم انتظار چشم تو
چشـــم تو وا که شــود حی علی تا چشــم تو
کاش میشد لحظه ای با چشم تو خلوت کنم
ای خدا... من باشم و تنهای تنها چشم تو...
چشـــم هــایم را درآورده ست از پا چشـم تو
از همــــان درس دبستــــان چشم تو آموختم
چون نوشتم بعد چنـــدین آب بابا چشــم تو!
شاکی اند از برق چشمت کل دنیا مثل من
مـــــاه عینک مــــی زند وقتی شود وا چشم تو
پلک هایم ابر، وقت گریه ام با یک نگاه
باردارش می کـــــند این ابرها را چشم تو
طاق ابروی تو قدس و کعبه ام چشمان تو
وقت سجده پشت من ابرو و بالا چشم تو
چشم من وقت سحر چشم انتظار چشم تو
چشـــم تو وا که شــود حی علی تا چشــم تو
کاش میشد لحظه ای با چشم تو خلوت کنم
ای خدا... من باشم و تنهای تنها چشم تو...
۲.۱k
۲۹ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.