The bloody thears
P2
که یدفعه صدای خیلی بلند و بدی از پست سرم احساس کردم برگشتم ببینم صدای چیه که با چندتا مرد هیکلی مواجه شدم همشون صورتاشونو پوشونده بودن تا خواستم یچیزی بگم بی هوشم کردن
ویو جئون
باز با اون کابوس مزخرف بیدار شدم چرا نمیتونم بهش فکر نکنم شاید شاید چون اون تنها دختری بود که مثل یه مادر ازم مراقبت میکرد اما چرا هنوز با اون همه دعوا دلم میخواد یه بار دیگه ببینمش اذیتش کنم خنده ی خوشگلش بشنوم یا صدای التماسش روی تخت بشنوم اینجوری نمیشه و منم که خودم میدونم کیتنم(همون لونا)ازم بدش میاد تنها کاری که میتونم بکنم اینه که بدزدمش و باز دلشو بدست بیارم همون موقعه به یکی از زیر دستام زنگ زدم و بهش گفتم که برام بدزدتش و باز با فکر اون به خواب رفتم
فردا صبح
_با صدای اون زنگ کوفتی بیدار شدم رفتم یه دوش گرفتم کارای لازم کردم رفتم پایین _اجوما گشنمه صبحونه کی حاضر میشه
&پسرم الان حاضر میشه وایسا چند دقیقه
اجوما صبحونه رو آورد خوردم از حق نگذریم خیلی خوشمزه بود
وقتی دیگه اخرای صبحونه بودم گوشیم زنگ خورد جک بود
.
.
.
از فردا پارت هیجانی میشه براتون پارت سه رو احتمالا فردا آپ میکنم
که یدفعه صدای خیلی بلند و بدی از پست سرم احساس کردم برگشتم ببینم صدای چیه که با چندتا مرد هیکلی مواجه شدم همشون صورتاشونو پوشونده بودن تا خواستم یچیزی بگم بی هوشم کردن
ویو جئون
باز با اون کابوس مزخرف بیدار شدم چرا نمیتونم بهش فکر نکنم شاید شاید چون اون تنها دختری بود که مثل یه مادر ازم مراقبت میکرد اما چرا هنوز با اون همه دعوا دلم میخواد یه بار دیگه ببینمش اذیتش کنم خنده ی خوشگلش بشنوم یا صدای التماسش روی تخت بشنوم اینجوری نمیشه و منم که خودم میدونم کیتنم(همون لونا)ازم بدش میاد تنها کاری که میتونم بکنم اینه که بدزدمش و باز دلشو بدست بیارم همون موقعه به یکی از زیر دستام زنگ زدم و بهش گفتم که برام بدزدتش و باز با فکر اون به خواب رفتم
فردا صبح
_با صدای اون زنگ کوفتی بیدار شدم رفتم یه دوش گرفتم کارای لازم کردم رفتم پایین _اجوما گشنمه صبحونه کی حاضر میشه
&پسرم الان حاضر میشه وایسا چند دقیقه
اجوما صبحونه رو آورد خوردم از حق نگذریم خیلی خوشمزه بود
وقتی دیگه اخرای صبحونه بودم گوشیم زنگ خورد جک بود
.
.
.
از فردا پارت هیجانی میشه براتون پارت سه رو احتمالا فردا آپ میکنم
۲۲۱
۰۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.