ته:یکی کمک کنه
ته:یکی کمک کنه
پ:چی شذه بزارش روی برانکارد
بردنش تو
خلاصهههههههه
ته : اگه بمیره چی هق
شوگا: هی اینو تکرار نکن اون حالش خوب میشه
نامی: ا.اره حالش خوب میشه
2 تا پرستار اومد توی اتاق ات
ته:چ.چی شده چرا رفتن تو
یکیش اومد بیرون
ته:چی شده
پریتار:میرم دکتر رو صدا کنم
دکتر اومد رفتن تو
♥
چشامو باز کردم سه چهار نفر بالای سرم بودن
پرستار 1: چشاشو باز کرد
پرستار 2: خانم ات صدای ما رو میشنوید.....حالتون خوبه و....
فک کردم تونستم تموم کنم ولی نه
دوباره چشامو بستم به نفس عمیق کشیدم
ات:من....کجام
دکتر: پرستار برو به خانوادش خبر بده
پرستار ۱:چشم دکتر
دکتر: شما هم بیرید سرم .... رو بیارید
پرستار 2 ؛ چشم دکتر
دکتر : میتونید صدای منو بشنوید اگه میشنوید یه پلک بزنید
چشمامو باز کردم بعد یه نگاه به چشماش پلک زدم
دکتر: میتونی منو واضح ببینی فقط پلک بزن یه دونه
بازم پلک زدم
دکتر: خوشحالم که حالتون خوبه
خلاصه ات رو از قسمت مراقب های ویژه خارج کردن و بردن توی یه اتاق خشصی
دکتر :حالتون خوبه
ات:بله
دکتر:میتونید راحت نفس بکشید دردی توی ناحیه سینه احساس میکنید یا نه
ات:یکم اینجا درد میکنه (دستشو گذاشت روی قفسه سینش )
دکتر دستشو نزدیک کرد گفت اینجا
ات:بله
دکتر:خب یه هفته مهمون ما باشید تا اونم خوب کنیم
ات: ممنون دکتر
یکم خوابیدم با صدای در بلند شدم یکی اومد تو اون
پ:چی شذه بزارش روی برانکارد
بردنش تو
خلاصهههههههه
ته : اگه بمیره چی هق
شوگا: هی اینو تکرار نکن اون حالش خوب میشه
نامی: ا.اره حالش خوب میشه
2 تا پرستار اومد توی اتاق ات
ته:چ.چی شده چرا رفتن تو
یکیش اومد بیرون
ته:چی شده
پریتار:میرم دکتر رو صدا کنم
دکتر اومد رفتن تو
♥
چشامو باز کردم سه چهار نفر بالای سرم بودن
پرستار 1: چشاشو باز کرد
پرستار 2: خانم ات صدای ما رو میشنوید.....حالتون خوبه و....
فک کردم تونستم تموم کنم ولی نه
دوباره چشامو بستم به نفس عمیق کشیدم
ات:من....کجام
دکتر: پرستار برو به خانوادش خبر بده
پرستار ۱:چشم دکتر
دکتر: شما هم بیرید سرم .... رو بیارید
پرستار 2 ؛ چشم دکتر
دکتر : میتونید صدای منو بشنوید اگه میشنوید یه پلک بزنید
چشمامو باز کردم بعد یه نگاه به چشماش پلک زدم
دکتر: میتونی منو واضح ببینی فقط پلک بزن یه دونه
بازم پلک زدم
دکتر: خوشحالم که حالتون خوبه
خلاصه ات رو از قسمت مراقب های ویژه خارج کردن و بردن توی یه اتاق خشصی
دکتر :حالتون خوبه
ات:بله
دکتر:میتونید راحت نفس بکشید دردی توی ناحیه سینه احساس میکنید یا نه
ات:یکم اینجا درد میکنه (دستشو گذاشت روی قفسه سینش )
دکتر دستشو نزدیک کرد گفت اینجا
ات:بله
دکتر:خب یه هفته مهمون ما باشید تا اونم خوب کنیم
ات: ممنون دکتر
یکم خوابیدم با صدای در بلند شدم یکی اومد تو اون
۱۳.۱k
۰۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.