عشق اشتباه 19
که یهو ات پیاده شد از ماشین
ات : کوک چی شده؟
کوک : هیچی نشده
کا : ات یلحظه با من بیا
ات : باشه
کا : تو بغل این عوضی چیکار میکردی
ات : درست حرف بزن
کا : باشه
تو بغل این چیکار میکردی
ات : خب دوستمو بغل کردم
مگه کاره بدی کردم
کا : تو منو بغل نمیکنی بعد دوستتو بغل میکنی
ات : تو مگه دستمو میگیری
کا : ات
میگم اون فرق داره
ات : هیچ فرقیم نداره
کوک : ات بیا سوار شو راه بیوفایم
ات : باشه
و رفت
.
.
.
بعد از یک ساعت و نیم رسیدیم و ات هیچ حرفی از اول راه نزده
واسه همین تصمیم گرفتم دم در وایسم یکم باهاش حرف بزنم
کوک : ات بهتر شدی
ات : اره بهترم مرسی
ببخشید که بغلت کردم
کوک : چرا معذرت خواهی میکنی؟
ات : خب شاید دوس نداشته باشی من بغلت کنم
شاید دوست دخترت خوشش نیاد
کوک : اولا که من هیچوقت ازینکه تو بغلم کنی بدم نمیاد
دوما من دوست دختر ندارم
سوما تو هروقت بغلم کین من هیچ مشکلی ندارم
ات : اها
کوک : کای حرفی که بهت نزد؟
ات : نه
کوک : دروغ که نمیگی
ات : نه
فقط میگفت چرا باید تورو که دوستمی بغل کنن ولی اونکه دوست پسرمه و نذارم بهم دست بزنه
که کریم اومد
کر : بالاخره رسیدین
کوک : وسط راه وایسادیم طول کشید
کر : باشه حالا بیاین تو
وقتی رفتیم تو دیدیم یه خونس که اتاقاش جدا عه
ینی اتاقاش جاهای دیگه ی ساحل بود
ات : کریم اتاقهارو تقسیم کردیم که کی با کی باشه
کر : اره
ات : کای با کیه؟
کر : هانا
توام با جونگ کوکی
ات : نمیشه عوض کرد؟
کر : نه اصلا
کیو حالا میخوای عوض کنی
ات : هانا رو با خودم میخواستم عوض کنم
ات : کوک
کوک : جانم
ات : هانا و کای باهم تویه اتاق افتادن
من و توام باهم
کوک : خب عالیه دیگه منو و تو باهمیم
ات : کجاش عالیه
اونا تویه اتاقن من بیشتر باید حرص بخورم
کوک :خب منو و توام تو یه اتاقیم
میتونیم حرصشونو در بیاریم
اصلا تو نگران چی ای
ات :خودمم نمیدونم
.
.
.
بعد ده دیقه رفتم تو اتاقم یه دوش گرفتم اومدم بیرون لباس پوشیدم یه ارایش خیلی کم کردم و رفتم بیرون
لطفا حمایت 🐥💔
ات : کوک چی شده؟
کوک : هیچی نشده
کا : ات یلحظه با من بیا
ات : باشه
کا : تو بغل این عوضی چیکار میکردی
ات : درست حرف بزن
کا : باشه
تو بغل این چیکار میکردی
ات : خب دوستمو بغل کردم
مگه کاره بدی کردم
کا : تو منو بغل نمیکنی بعد دوستتو بغل میکنی
ات : تو مگه دستمو میگیری
کا : ات
میگم اون فرق داره
ات : هیچ فرقیم نداره
کوک : ات بیا سوار شو راه بیوفایم
ات : باشه
و رفت
.
.
.
بعد از یک ساعت و نیم رسیدیم و ات هیچ حرفی از اول راه نزده
واسه همین تصمیم گرفتم دم در وایسم یکم باهاش حرف بزنم
کوک : ات بهتر شدی
ات : اره بهترم مرسی
ببخشید که بغلت کردم
کوک : چرا معذرت خواهی میکنی؟
ات : خب شاید دوس نداشته باشی من بغلت کنم
شاید دوست دخترت خوشش نیاد
کوک : اولا که من هیچوقت ازینکه تو بغلم کنی بدم نمیاد
دوما من دوست دختر ندارم
سوما تو هروقت بغلم کین من هیچ مشکلی ندارم
ات : اها
کوک : کای حرفی که بهت نزد؟
ات : نه
کوک : دروغ که نمیگی
ات : نه
فقط میگفت چرا باید تورو که دوستمی بغل کنن ولی اونکه دوست پسرمه و نذارم بهم دست بزنه
که کریم اومد
کر : بالاخره رسیدین
کوک : وسط راه وایسادیم طول کشید
کر : باشه حالا بیاین تو
وقتی رفتیم تو دیدیم یه خونس که اتاقاش جدا عه
ینی اتاقاش جاهای دیگه ی ساحل بود
ات : کریم اتاقهارو تقسیم کردیم که کی با کی باشه
کر : اره
ات : کای با کیه؟
کر : هانا
توام با جونگ کوکی
ات : نمیشه عوض کرد؟
کر : نه اصلا
کیو حالا میخوای عوض کنی
ات : هانا رو با خودم میخواستم عوض کنم
ات : کوک
کوک : جانم
ات : هانا و کای باهم تویه اتاق افتادن
من و توام باهم
کوک : خب عالیه دیگه منو و تو باهمیم
ات : کجاش عالیه
اونا تویه اتاقن من بیشتر باید حرص بخورم
کوک :خب منو و توام تو یه اتاقیم
میتونیم حرصشونو در بیاریم
اصلا تو نگران چی ای
ات :خودمم نمیدونم
.
.
.
بعد ده دیقه رفتم تو اتاقم یه دوش گرفتم اومدم بیرون لباس پوشیدم یه ارایش خیلی کم کردم و رفتم بیرون
لطفا حمایت 🐥💔
۱۰.۶k
۱۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.