پارت چهارم
سهون_ خب پس باید بهم دیه بدی تازه باید واسه روحیه داغون شدمم یه فکری بکنی وگرنه ازت شکایت میکنم😏😏
من_ حالا چقدر میخوای بمونی ؟؟
سهون_ تا وقتی اونایی که دنبالم هستن ولم کنن
من_ اممممم ...شرط داره
سهون_ چی ؟؟
من_ نباید به هیچکس تو دانشگاه بگی پیش منی به خصوص سوآ😐😒
سهون_ خیله خب🤨
من_ خب پس بریم
من_ با تاکسی دیگه ؟؟
سهون_ نه میخوای ایندفعه قشنگ از پل پرتمون کن که خیالت راحت شده مردیم
😒😒_
سوار تاکسی شدیم و رفتیم سمت خونهی من
سهون____________________________
°فلش بک°
وای پس این دختره کجاست اه چقدر لفتش میده . رفته یه پذیرش حساب کنه دیگه.
یه شماره ناشناس زنگ زد به گوشیم
مکالمه_________________________________
سهون_ الو
صدا _ میبینم که شمارتو عوض کردی
سهون_حدس میزدم تو باشی عوضی
صدا _ اره تو خیلی با هوشی .امروز یکی دیگه از دوستات مهمون من بود . آ اسمش چی بود .آهان فکر کنم کریس 😏
سهون_ اگه بلایی سرش بیاد زندت نمیذارم
صدا _ فعلا که تو قایم شدی
بعدم تلفن رو قطع کرد.
°پایان فلش بک°
ا/ت___________________________________
وقتی رسیدیم دیدم رن هم تو خونه ی منه به هم سلام کردیم
رن_ این پسره دیگه کیه
من_ اممممم خب چیزه نامزدمه
سهون_ چیییییی؟؟
رن داشت شک می کرد که سهون رو کشیدم تو اتاق
من_ ببین یه شرط دیگه هم داره
سهون_بذار من بگم تو ازم میخوای نقش نامزدتو بازی کنم؟؟
من_ دقیقا😶
سهون_ بعد اونوقت چرا ؟؟
من _ خب معلومه دیگه که یه وقت رن شک نکنه
سهون_ مگه کیته؟؟
من_ داداشم
سهون _ باشه خیله خب حالا بیا بریم وگرنه شک میکنه😒
یه لبخند کوچولو زدم و رفتیم بیرون....
من_ حالا چقدر میخوای بمونی ؟؟
سهون_ تا وقتی اونایی که دنبالم هستن ولم کنن
من_ اممممم ...شرط داره
سهون_ چی ؟؟
من_ نباید به هیچکس تو دانشگاه بگی پیش منی به خصوص سوآ😐😒
سهون_ خیله خب🤨
من_ خب پس بریم
من_ با تاکسی دیگه ؟؟
سهون_ نه میخوای ایندفعه قشنگ از پل پرتمون کن که خیالت راحت شده مردیم
😒😒_
سوار تاکسی شدیم و رفتیم سمت خونهی من
سهون____________________________
°فلش بک°
وای پس این دختره کجاست اه چقدر لفتش میده . رفته یه پذیرش حساب کنه دیگه.
یه شماره ناشناس زنگ زد به گوشیم
مکالمه_________________________________
سهون_ الو
صدا _ میبینم که شمارتو عوض کردی
سهون_حدس میزدم تو باشی عوضی
صدا _ اره تو خیلی با هوشی .امروز یکی دیگه از دوستات مهمون من بود . آ اسمش چی بود .آهان فکر کنم کریس 😏
سهون_ اگه بلایی سرش بیاد زندت نمیذارم
صدا _ فعلا که تو قایم شدی
بعدم تلفن رو قطع کرد.
°پایان فلش بک°
ا/ت___________________________________
وقتی رسیدیم دیدم رن هم تو خونه ی منه به هم سلام کردیم
رن_ این پسره دیگه کیه
من_ اممممم خب چیزه نامزدمه
سهون_ چیییییی؟؟
رن داشت شک می کرد که سهون رو کشیدم تو اتاق
من_ ببین یه شرط دیگه هم داره
سهون_بذار من بگم تو ازم میخوای نقش نامزدتو بازی کنم؟؟
من_ دقیقا😶
سهون_ بعد اونوقت چرا ؟؟
من _ خب معلومه دیگه که یه وقت رن شک نکنه
سهون_ مگه کیته؟؟
من_ داداشم
سهون _ باشه خیله خب حالا بیا بریم وگرنه شک میکنه😒
یه لبخند کوچولو زدم و رفتیم بیرون....
۶.۹k
۰۷ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.