" کتابی با داستان واقعی " پارت ۵ " آخر "
ات ویو :
با یونگی رفتیم تا سئول رو بگردیم
همه راه رو کوک جکای بیمزه میگف و ما جر میخوردیم..
از کوک خیلی ممنونم..
اون ده سال کمکم کرد و نذاشت اذیت شم..
الانم باهام اومد کره تا تنها نباشم
اون جای خالی پدر و مادر و همه خانواده رو برام پر کرد..
با اینکه پدر و مادرم زندن ولی مثل کوک پیشم نبودن
ما باید به پستی و بلندی زندگی بخوریم..
یا مشکلات داشته باشیم
اونجور میفهمیم که زندگی آسون نیست و باید تلاش کنیم
مرگ ؟ مرگ آسونه !
زندگی کردن که سخته..
باید زندگی کنی تا بفهمی هیچی همیشگی نیست
زندگی سخته پر از سختیه..ولی شادی و خوشبختی هم داره..
البته تو باید دنبالش باشی تا بدستس بیاری !
کتاب رو بستم و رو به بچه ها کردم..
ات : خب چطور بود؟
مینهو : عالی بود..
خنده ای کردم و با بچه ها درمورد کتاب صحبت کردیم..
اوم درسته ، کتاب !
من همه زندگیم رو تبدیل به کتاب کردم و نویسندگی رو شروع کردم..
ولی کسی خبر نداشت که این کتاب..زندگی من بود !
کتابی که داستانش واقعیه..
پایان !
با یونگی رفتیم تا سئول رو بگردیم
همه راه رو کوک جکای بیمزه میگف و ما جر میخوردیم..
از کوک خیلی ممنونم..
اون ده سال کمکم کرد و نذاشت اذیت شم..
الانم باهام اومد کره تا تنها نباشم
اون جای خالی پدر و مادر و همه خانواده رو برام پر کرد..
با اینکه پدر و مادرم زندن ولی مثل کوک پیشم نبودن
ما باید به پستی و بلندی زندگی بخوریم..
یا مشکلات داشته باشیم
اونجور میفهمیم که زندگی آسون نیست و باید تلاش کنیم
مرگ ؟ مرگ آسونه !
زندگی کردن که سخته..
باید زندگی کنی تا بفهمی هیچی همیشگی نیست
زندگی سخته پر از سختیه..ولی شادی و خوشبختی هم داره..
البته تو باید دنبالش باشی تا بدستس بیاری !
کتاب رو بستم و رو به بچه ها کردم..
ات : خب چطور بود؟
مینهو : عالی بود..
خنده ای کردم و با بچه ها درمورد کتاب صحبت کردیم..
اوم درسته ، کتاب !
من همه زندگیم رو تبدیل به کتاب کردم و نویسندگی رو شروع کردم..
ولی کسی خبر نداشت که این کتاب..زندگی من بود !
کتابی که داستانش واقعیه..
پایان !
۱۶.۲k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.