تو مهد هر روز برنامه غذاییشون رو چک میکنم و توضیحات لازم
تو مهد هر روز برنامه غذاییشون رو چک میکنم و توضیحات لازم رو به بچه ها میدم که چی رو اجازه دارن بخورن و چی رو نه.
شده روزهایی که بچه ها نهار تو مهد فقط نون خالی تونستن بخورن با سس چون مهد اجازه نمی داده من براشون نهار ببرم. و خب ما به جبرانش کلی بعدش برنامه مفصل داشتیم با بچهها. ولی اجازه هم ندادم که احساس کنن وای دارن چه سختی و بدبختی میکشن که محبورا نون خالی بخورن.
نون خیلی هم خوشمزه است، نعمت خدا هم هست🌷
چهارم جایگزین دادن هست.
موقع خرید خیلی زیاد پیش میاد که بگیم این رو نمیتونیم بخوریم یا بخریم اشکال نداره تو خونه خودمون درست میکنیم یا به جاش فلان کار رو میکنیم که دوست دارین، مثلا میریم پارک یا فلان اسباب بازی رو میگیریم.
اینجا لازم هست که ما اهمیت موضوع خوراک حلال رو درک کرده باشیم و بعد به راحتی میتونیم از بعضی هزینهها در زندگی صرف نظر کنیم و به جاش اینجا برای بچه ها خرج کنیم
بالاخره با یه وعده و وعیدی بچه ها رو راضی و همراه میکنیم.
گاهی حتی مثال میزنیم براشون.
بطری های مشروب رو که می دیدن و میپرسیدن مامان مگر چیه که شما بدتون میاد حتی از کنارشون رد بشین ؟ در کنار همه توضیحاتم میگفتم اینا مثل ادرار میمونه.😅
نجسه، بخوریم مریض میشیم
شما دوست دارین از یه جایی که کسی دستشویی کرده رد بشین؟؟
اون حس انزجار نسبت به خوراک غیر حلال باید در بچه ها ایجاد بشه اما مراقب باشیم تبدیل به وسواس نشه
پنجم ایجاد الگو ذهنی برای بچه ها
گاهی در قالب قصه من یا پدرشون تو خونه از روزمون میگیم که مثلا فلان جا بودیم، خیلی هم گرسنه بودیم اما هیچ خوراکی حلالی نبوده که بخریم و محبور شدیم تحمل کنیم و ...
کلا ما وقتی ظهر به هم میرسیم یعنی من بچهها رو بر میدارم تو ماشین مهمترین برنامه مون اینه که از روزی که گذشت بگیم. اینکه چه کارها کردیم و چه اتفاقات خوب و بدی برامون پیش اومد
البته که حرف کشیدن از زیر زبون بچه ها کار واقعاااا سختیه و همونقدر مهم.
اینجوری من از احوالات بچه ها میتونم اگاه بشم
و البته گاهی هم بچه ها ممکنه همون اول قبول نکنن، باید صبور بود و آماده.
ممکنه گاهی مدام بهونه یه خوراکی رو بگیرن که من جایگزینی براش ندارم. اینجور مواقع بغلشون میکنم و دلداریشون میدم و میگم میفهمم حرفت رو و چقدر خوشحالم که بچه هایی به این قوی و شجاعی دارم که پا رو دلشون میگذارن.
شده روزهایی که بچه ها نهار تو مهد فقط نون خالی تونستن بخورن با سس چون مهد اجازه نمی داده من براشون نهار ببرم. و خب ما به جبرانش کلی بعدش برنامه مفصل داشتیم با بچهها. ولی اجازه هم ندادم که احساس کنن وای دارن چه سختی و بدبختی میکشن که محبورا نون خالی بخورن.
نون خیلی هم خوشمزه است، نعمت خدا هم هست🌷
چهارم جایگزین دادن هست.
موقع خرید خیلی زیاد پیش میاد که بگیم این رو نمیتونیم بخوریم یا بخریم اشکال نداره تو خونه خودمون درست میکنیم یا به جاش فلان کار رو میکنیم که دوست دارین، مثلا میریم پارک یا فلان اسباب بازی رو میگیریم.
اینجا لازم هست که ما اهمیت موضوع خوراک حلال رو درک کرده باشیم و بعد به راحتی میتونیم از بعضی هزینهها در زندگی صرف نظر کنیم و به جاش اینجا برای بچه ها خرج کنیم
بالاخره با یه وعده و وعیدی بچه ها رو راضی و همراه میکنیم.
گاهی حتی مثال میزنیم براشون.
بطری های مشروب رو که می دیدن و میپرسیدن مامان مگر چیه که شما بدتون میاد حتی از کنارشون رد بشین ؟ در کنار همه توضیحاتم میگفتم اینا مثل ادرار میمونه.😅
نجسه، بخوریم مریض میشیم
شما دوست دارین از یه جایی که کسی دستشویی کرده رد بشین؟؟
اون حس انزجار نسبت به خوراک غیر حلال باید در بچه ها ایجاد بشه اما مراقب باشیم تبدیل به وسواس نشه
پنجم ایجاد الگو ذهنی برای بچه ها
گاهی در قالب قصه من یا پدرشون تو خونه از روزمون میگیم که مثلا فلان جا بودیم، خیلی هم گرسنه بودیم اما هیچ خوراکی حلالی نبوده که بخریم و محبور شدیم تحمل کنیم و ...
کلا ما وقتی ظهر به هم میرسیم یعنی من بچهها رو بر میدارم تو ماشین مهمترین برنامه مون اینه که از روزی که گذشت بگیم. اینکه چه کارها کردیم و چه اتفاقات خوب و بدی برامون پیش اومد
البته که حرف کشیدن از زیر زبون بچه ها کار واقعاااا سختیه و همونقدر مهم.
اینجوری من از احوالات بچه ها میتونم اگاه بشم
و البته گاهی هم بچه ها ممکنه همون اول قبول نکنن، باید صبور بود و آماده.
ممکنه گاهی مدام بهونه یه خوراکی رو بگیرن که من جایگزینی براش ندارم. اینجور مواقع بغلشون میکنم و دلداریشون میدم و میگم میفهمم حرفت رو و چقدر خوشحالم که بچه هایی به این قوی و شجاعی دارم که پا رو دلشون میگذارن.
۳۳۷
۰۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.