پارت ... ۱۵
که با صداش وایستادم
:هی هی لباست کثیف شده میخوای با همین بری خونه ... نگاهی بهش کردم خجالت زده سرم و پایین انداختم ...
با گفتن کلمه ی همین جا منتظر باش سرم رو بالا آوردم که نبودش مواجه شدم همین طور که رو کاناپه نشسته بودم با صداش به سمتش برگشتم دستش یه خودی سیاه گشاد بود ...
به سمتش رفتم هودی رو از دستش کشیدم بیرون خجالت زده یه ممنون کوچیکی زیر لب گفتم ... ببخشید کجا عوض کنم ....
با اشاره دستش به اون اتاق بالایی به سمتش حرکت کردم همین که وارد اتاق شدم بوی خیلی خوبی به مشامم خورد واقعن خیلی خیلی خوشبوعه ... بیخیال شدم هودی خودم رو داخل به پاکت گذاشتم و خودی اون پار ک رو پوشیدم خوبه که رنگش سیاهه اگه کثیف بشه تو دید نیست ...
همین که از پله ها پایین آمدم ... دیدمش که روی کاناپه نشسته انکار داشت چیزی رو تصحیح میکرد ...
مین جو :امم استاد بابت امروز هم معذرت میخوام و هم ممنون بخاطر کمکتون ...
استاد پارک : قبل از اینکه بری اون مسکنی که روی اپن هست رو بخور دیگه هم لازم نیست بیای ... به اندازه کافی برام دردسر درست کردی ... بعد از خوردن اون مسکن به سمت خونه حرکت کردم ساعت ۳بعد از ظهر بود خدای من چقدر زود زمان گذشت ای بابا ... همین که وارد خونه شدم خودم رو پرت کردم یه راست رو کاناپه فقط فقط دلم میخواد بخوابم از خستگی دیگه تقلا ای نکردم به خوابی نسبتاً عمیقی فرو رفتم ...
خب اینم پارت ۱۵ نمی دونم با چه انگیزه ای گذاشتم ولی خب گذاشتم لطفا شرط های زیر رو برای پارت بعدی کامل کنید ...
لایک :۶۵
کامنت:۶۵
:هی هی لباست کثیف شده میخوای با همین بری خونه ... نگاهی بهش کردم خجالت زده سرم و پایین انداختم ...
با گفتن کلمه ی همین جا منتظر باش سرم رو بالا آوردم که نبودش مواجه شدم همین طور که رو کاناپه نشسته بودم با صداش به سمتش برگشتم دستش یه خودی سیاه گشاد بود ...
به سمتش رفتم هودی رو از دستش کشیدم بیرون خجالت زده یه ممنون کوچیکی زیر لب گفتم ... ببخشید کجا عوض کنم ....
با اشاره دستش به اون اتاق بالایی به سمتش حرکت کردم همین که وارد اتاق شدم بوی خیلی خوبی به مشامم خورد واقعن خیلی خیلی خوشبوعه ... بیخیال شدم هودی خودم رو داخل به پاکت گذاشتم و خودی اون پار ک رو پوشیدم خوبه که رنگش سیاهه اگه کثیف بشه تو دید نیست ...
همین که از پله ها پایین آمدم ... دیدمش که روی کاناپه نشسته انکار داشت چیزی رو تصحیح میکرد ...
مین جو :امم استاد بابت امروز هم معذرت میخوام و هم ممنون بخاطر کمکتون ...
استاد پارک : قبل از اینکه بری اون مسکنی که روی اپن هست رو بخور دیگه هم لازم نیست بیای ... به اندازه کافی برام دردسر درست کردی ... بعد از خوردن اون مسکن به سمت خونه حرکت کردم ساعت ۳بعد از ظهر بود خدای من چقدر زود زمان گذشت ای بابا ... همین که وارد خونه شدم خودم رو پرت کردم یه راست رو کاناپه فقط فقط دلم میخواد بخوابم از خستگی دیگه تقلا ای نکردم به خوابی نسبتاً عمیقی فرو رفتم ...
خب اینم پارت ۱۵ نمی دونم با چه انگیزه ای گذاشتم ولی خب گذاشتم لطفا شرط های زیر رو برای پارت بعدی کامل کنید ...
لایک :۶۵
کامنت:۶۵
۲۶.۳k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.