پارت27
سناریو: جادوی شکوه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رفتن به اتاق موری
یومه: سلام موری سان
موری: تعجب*سلام فئودر چرا اوردین
یومه: اول بع هینا بگین بیاد«هینا کسیه که ذهن فئودر پاک کرد»
موری: باش هیگوچیی
هیگوچی: بله موری سان
موری: برو هینا رو بیار
هیگوچی: چشم
دازای: خوب یومه نگفتی چرا فئودر گرفتی
یومه: وقتی رفتم دم در خونه کلی گل و کادو اونجا بود
با یه نامه داخل نامه نوشته بود شاید بیشتر از جنازه خوشحالت کنه
از طرف فئودر
ولی هینا حافظه یه هفته ای فئودر پاک کرده بود پس باید یادش میرفت که جنازه پیش کش کرده
دازای: خب پس چطوری
یومه: تنها یه راه میمونه فئودر به هینا رشوه داده و هینا یه خیانت کاره
الان باید دعا کنیم فئودر جریان کشتن مهمونا رو جایی نگفته باشه مگرنه همه به فنا میریم
موری: مار تو استینمون پرورش دادیم
هیگوچی: اوردن هینا
موری: سیلی زدن به هینا گرفتن موهاش*چرا خیانت کردی^^
هینا: باور کنین بع پولش نیاز داشتم
یومه: د اخه عقل کل اگه فئودر لو بده که کشتن اون همه ادم کار ما بوده خودتم اعدام میکنن یا فوقش حبس ابد داری پول به چه دردت مبخوره
هینا: زانو زدن جلو موری*منو ببخشین من.. من.. متاسفم
یومه: گذاشتن چاقو جلوی گردن هینا*نه هنوزم متاسف نیستی که داری دروغ میگی دوربینای مافیا نظارتش با منه تو اتاق تو یه دوربین مخفی وجود داشت بدون اینکه خودت بدونی فئودر قرار نبود تو رو لو بدع میخواست تو رو فراری بده
هینا: این... این امکان نداره من کل اتاق زیر رو کردم
یومه: اون سنجاق سینه که مافیا بهت هدیه داد زیز مرواریدش دوربینه
هینا: خشکش زده*
یومه: برای پاک کردن حافظه فئودر از اولم نیازی به تو نبود فقط میخواستم بفهمم که خیانت میکنی یا نه
دازای: حالا همه چی با عقل جور در میاد
یومه: رفتن سمت فئودر*
فعال کردن مهبت» تردید به خاطرات
حافظش پاک شد^^
موری: یومه چان کارت عالی بود هینا رو به تو میسپرم^^
یومه: با کمال میل
هینا رو بر میداره میره سمت شکنجه گاه
ادامه دارد....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رفتن به اتاق موری
یومه: سلام موری سان
موری: تعجب*سلام فئودر چرا اوردین
یومه: اول بع هینا بگین بیاد«هینا کسیه که ذهن فئودر پاک کرد»
موری: باش هیگوچیی
هیگوچی: بله موری سان
موری: برو هینا رو بیار
هیگوچی: چشم
دازای: خوب یومه نگفتی چرا فئودر گرفتی
یومه: وقتی رفتم دم در خونه کلی گل و کادو اونجا بود
با یه نامه داخل نامه نوشته بود شاید بیشتر از جنازه خوشحالت کنه
از طرف فئودر
ولی هینا حافظه یه هفته ای فئودر پاک کرده بود پس باید یادش میرفت که جنازه پیش کش کرده
دازای: خب پس چطوری
یومه: تنها یه راه میمونه فئودر به هینا رشوه داده و هینا یه خیانت کاره
الان باید دعا کنیم فئودر جریان کشتن مهمونا رو جایی نگفته باشه مگرنه همه به فنا میریم
موری: مار تو استینمون پرورش دادیم
هیگوچی: اوردن هینا
موری: سیلی زدن به هینا گرفتن موهاش*چرا خیانت کردی^^
هینا: باور کنین بع پولش نیاز داشتم
یومه: د اخه عقل کل اگه فئودر لو بده که کشتن اون همه ادم کار ما بوده خودتم اعدام میکنن یا فوقش حبس ابد داری پول به چه دردت مبخوره
هینا: زانو زدن جلو موری*منو ببخشین من.. من.. متاسفم
یومه: گذاشتن چاقو جلوی گردن هینا*نه هنوزم متاسف نیستی که داری دروغ میگی دوربینای مافیا نظارتش با منه تو اتاق تو یه دوربین مخفی وجود داشت بدون اینکه خودت بدونی فئودر قرار نبود تو رو لو بدع میخواست تو رو فراری بده
هینا: این... این امکان نداره من کل اتاق زیر رو کردم
یومه: اون سنجاق سینه که مافیا بهت هدیه داد زیز مرواریدش دوربینه
هینا: خشکش زده*
یومه: برای پاک کردن حافظه فئودر از اولم نیازی به تو نبود فقط میخواستم بفهمم که خیانت میکنی یا نه
دازای: حالا همه چی با عقل جور در میاد
یومه: رفتن سمت فئودر*
فعال کردن مهبت» تردید به خاطرات
حافظش پاک شد^^
موری: یومه چان کارت عالی بود هینا رو به تو میسپرم^^
یومه: با کمال میل
هینا رو بر میداره میره سمت شکنجه گاه
ادامه دارد....
۴.۹k
۲۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.