Part7:

Part7:
آت: اصلا ازش خوشم نمیاد پسره ی خودشیفته ی عوضی دلم میخواد با دستای خودم بکشمش اههههه چرا اومدم کنار این آخه
ویو جونگ کوک:
آت اومد کنارم نشست بعد از چند دقیقه دیدم تو فکره که بهش گفتم:چیه تو فکر منی آنقدر جذابم که داری به من فکر می‌کنی (فقط برای اذیت کردنش)که یهو گفت:
آت:ببند دهنتو پسره ی خود شیفته تو چی باشی که من بخوام به تو فکر کنم
جونگ کوک:هه همه ی دخترا ارزشونه که با من باشم
آت:یادآوری کنم دخترایی عوضی مثل خودت
جونگ کوک:دختره ی...(خواستم حرفمو ادامه بدم که استاد گفت ساکت باشین می‌خوام درسو شروع کنم منم دیگه چیزی نگفتم)
ویو ات:
وسطای درس بود که داشتم به درس گوش میدادم که یهو دستی رو روی پام حس کردم که داشت فشار میداد
که دیدم اون جونگ کوک عوضی دستش رو گذاشته روی پام و داره فشار میده اعصابم خورد شد و بهش گفتم:پسره ی عوضی هیز دستتو بردار از روی پام که دیدم استاد داره نگاهم می‌کنه که یه دفعه گفت آت چیزی شده که گفتم نه استاد چیزی نشده
جونگ کوک:دیدی تو هم خوشت میاد(خنده ی شیطانی)
آت:ببنددهنتو پسره ی عوضی متنفرم ازت(عصبی)
جونگ کوک:(خنده)
پرش زمانی به بعد از کلاس:
۲ پارت گذاشتم با اینکه حمایت ها زیاد نبود ♥️