معشوقه ارباب(پارت۲)
پ.ا.ت: باشه
+ا.ت کی میاد(سرد)
پ.ا.ت: الاناست که ا.ت بیاد
داشتم اروم میرفتم که همون مرده منو دید(همون مرده اسم داره)
پ.ا.ت: اومدی برو وسایل تو جمع کن
_واسه چی
پ.ا.ت: حرف نباشه(نسبتن داد)
_چشم
رفتم از پله ها بالا توی اتاقم بغض گلومو گرفته بود وسایلامو جمع کردم می خواستم برم بیرون که بادیگاردای همون مرده اومد داخل و چمدونم برد منم از پله ها اروم اومدم پاین
ویوی کوک:
داشتمداشتم با پدر ا.ت حرف میزدم که ا.ت اومد پاین ولی متوجه نشدم کی اومد پاین سرمو برگردوندم دیدم توی گوشیه خیلی خشگل شده بود یه لباس قشنگ پوشیده بود(عکس میزارم) ترقوه هاش داشت منو دیونه می کرد کوک به خودت بیا به ا.ت گفتم:
+بریم
_بریم(اروم)
به سمت عمارت رفتیم
ویوی ا.ت
سوار ماشین شدیم مرده کنارم نشسته بود توی گوشی بود سرمو اروم اوردم پاین بدون صدا گریه می کردم دلم میخواست گمشم تا برم عمارت اون مرده ( اولم اون مرده اسم داره دوم من اگه چای تو بودم با کَه میرفتم تو عمارت🗿)
ویوی کوک
رسیدم عمارت
+رسیدم
_........
+ا.ت
_.......
دیدم خوابش برده بود مثل یه بچه کوچولوخوابیده بود استایل بغلش کردم بردم روی تخت گزاشتم بعدشم رفتم لباسو اَوز کردم رفتم پاین
ویوی ا.ت
از خواب بیدار شدم دیدم توی یه اتاق بزرگ با تمه مشکی رفتم پاین دیدم مرده روی مبل نشسته بود ولی خیلی جذاب شده بود با صداس ار از افکارم اومدم بیرون
+بیا اینجاه کوچولو
_من کوچولو نیستم
+دلت تنبیه میخواد
_نه نه نه
+پس بیا بشین(به پاش اشاره کرد)
ادامه.........
شرت پارت بعدی
لایک ۱۰
کامنت۵
+ا.ت کی میاد(سرد)
پ.ا.ت: الاناست که ا.ت بیاد
داشتم اروم میرفتم که همون مرده منو دید(همون مرده اسم داره)
پ.ا.ت: اومدی برو وسایل تو جمع کن
_واسه چی
پ.ا.ت: حرف نباشه(نسبتن داد)
_چشم
رفتم از پله ها بالا توی اتاقم بغض گلومو گرفته بود وسایلامو جمع کردم می خواستم برم بیرون که بادیگاردای همون مرده اومد داخل و چمدونم برد منم از پله ها اروم اومدم پاین
ویوی کوک:
داشتمداشتم با پدر ا.ت حرف میزدم که ا.ت اومد پاین ولی متوجه نشدم کی اومد پاین سرمو برگردوندم دیدم توی گوشیه خیلی خشگل شده بود یه لباس قشنگ پوشیده بود(عکس میزارم) ترقوه هاش داشت منو دیونه می کرد کوک به خودت بیا به ا.ت گفتم:
+بریم
_بریم(اروم)
به سمت عمارت رفتیم
ویوی ا.ت
سوار ماشین شدیم مرده کنارم نشسته بود توی گوشی بود سرمو اروم اوردم پاین بدون صدا گریه می کردم دلم میخواست گمشم تا برم عمارت اون مرده ( اولم اون مرده اسم داره دوم من اگه چای تو بودم با کَه میرفتم تو عمارت🗿)
ویوی کوک
رسیدم عمارت
+رسیدم
_........
+ا.ت
_.......
دیدم خوابش برده بود مثل یه بچه کوچولوخوابیده بود استایل بغلش کردم بردم روی تخت گزاشتم بعدشم رفتم لباسو اَوز کردم رفتم پاین
ویوی ا.ت
از خواب بیدار شدم دیدم توی یه اتاق بزرگ با تمه مشکی رفتم پاین دیدم مرده روی مبل نشسته بود ولی خیلی جذاب شده بود با صداس ار از افکارم اومدم بیرون
+بیا اینجاه کوچولو
_من کوچولو نیستم
+دلت تنبیه میخواد
_نه نه نه
+پس بیا بشین(به پاش اشاره کرد)
ادامه.........
شرت پارت بعدی
لایک ۱۰
کامنت۵
۷.۸k
۰۱ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.