مونالیزا پارت ۳۶
داوینچی در خانه را به روی نامجون باز کرد
$ممنون
"خب میفرمودید
$شما کسی را به اسم تهیونگ میشناسید
داوینچی با شرم سرش را پایین انداخت
"بله
$ازم خواست این نامه رو به ش،ا برسونم و گفت مطمئن بشم که میخونیدش
و نامه را به طرف داوینچی گرفت
داوینچی بعد از خواندن نامه گفت
"مردم آشغال این روستا خونه ی اون بیچاره رو سوزوندن اون ازن خواسته تابلوی ناکاملش رو کامل کنم ولی همه چیز توی اون خونه سوخته
نامجون کمی ناراحت شد و کمی فکر کرد
$میتونی یه نقاشی دیگه بکشی؟
"اما اون چهرهی معشوقه اش رو از من درخواست کرده
$تو چهره ی یکی دیگه رو بکش
"خبببب راستش یکی ازم درخواست کرده چهره ی زنش رو بکشم ولی ..
$همین خوبه
ناچار بودند که این کار را بکنند زیرا انتخاب دیگری نداشتند
"خب اون یکم از اینجا دور تر زندگی میکنه فک کنم الان تو راه باشه
$عالیه
...
$ممنون
"خب میفرمودید
$شما کسی را به اسم تهیونگ میشناسید
داوینچی با شرم سرش را پایین انداخت
"بله
$ازم خواست این نامه رو به ش،ا برسونم و گفت مطمئن بشم که میخونیدش
و نامه را به طرف داوینچی گرفت
داوینچی بعد از خواندن نامه گفت
"مردم آشغال این روستا خونه ی اون بیچاره رو سوزوندن اون ازن خواسته تابلوی ناکاملش رو کامل کنم ولی همه چیز توی اون خونه سوخته
نامجون کمی ناراحت شد و کمی فکر کرد
$میتونی یه نقاشی دیگه بکشی؟
"اما اون چهرهی معشوقه اش رو از من درخواست کرده
$تو چهره ی یکی دیگه رو بکش
"خبببب راستش یکی ازم درخواست کرده چهره ی زنش رو بکشم ولی ..
$همین خوبه
ناچار بودند که این کار را بکنند زیرا انتخاب دیگری نداشتند
"خب اون یکم از اینجا دور تر زندگی میکنه فک کنم الان تو راه باشه
$عالیه
...
۵.۳k
۱۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.