عشق غیر منتظره part ¹³
انچه گذشت
خوابم نبورد و مجبور شدم
part ¹³
مجبور شدم تهیونگ رو بیدار کنم
+تهیونگ..........تهیونگ(یکم بلند تر)
_هوم؟
+میشه برگردی این ور؟
_چرا چیشده (برمیگرده طرف ات)
یکم خجالت کشیدم اما باید میگفتم
+میدونم حرفم درست نیست اما میشه بغلم کنی خوابم نمیبره
ته ویو
یکم از حرفش تعجب کردم و راستش از خجالت کشیدن کیوتش هم خندم گرفته بود
_البته بیا اینجا(دستش رو باز میکنه و ات رو بغل میکنه)
چشم هاش رو بست و خوابش برد منم خوابیدم
صبح
ات ویو
با خوردن نور خورشید تو چشم هام از خواب بیدار شدم و دیدم تهیونگ منو محکم بغل کرده
سعی کردم خودمو از بغلش دربیارم اما حلقه دور کمرم رو محکم تر کرد و گفت
_کجا وروجک کوچولو
+میخوام برم صبحونه درست کنم
_باشه برو
دستش رو باز کرد و سریع بلند شدم و رفتم بیرون کار های لازم رو انجام دادم و رفتم تو اشپز خونه و یه صبحونه خوشمزه درست کردم و دوباره رفتم تو اتاق که دیدم تهیونگ خوابیده
کرم درونم فعال شد
اروم از اتاق اومدم بیرون رفتم وست سالن وایسادم و با صدای بلند گفتم
+تهیووووووووووووووووووووووووووووونگ بدووو بیا
ته ویو
وقتی صدای داد ات رو شنیدم مثل برق گرفته ها از جام پریدم و رفتم تو سالن
_چی شده چی شده
دیدم ات داره میخنده😂😂😂 یهو از خنده مثل جیمین دراز کشید زمین و بازم داشت میخندید😂😂😂 بعد بلند شد و گفت
+هیچی صبحونه اماده کردم بیا بخوریم
_یعنی واقعا که
+خب بیدار نمی شدی تقصیر من چیه؟😂😂
رفتم دست و صورتم و شستم و اومدم صبحونه بخوریم
بعد صبحونه میز رو جمع کردیم که دیدم گوشیم زنگ میخوره
دیدم جیمینه جواب دادم که گفت.......
خوابم نبورد و مجبور شدم
part ¹³
مجبور شدم تهیونگ رو بیدار کنم
+تهیونگ..........تهیونگ(یکم بلند تر)
_هوم؟
+میشه برگردی این ور؟
_چرا چیشده (برمیگرده طرف ات)
یکم خجالت کشیدم اما باید میگفتم
+میدونم حرفم درست نیست اما میشه بغلم کنی خوابم نمیبره
ته ویو
یکم از حرفش تعجب کردم و راستش از خجالت کشیدن کیوتش هم خندم گرفته بود
_البته بیا اینجا(دستش رو باز میکنه و ات رو بغل میکنه)
چشم هاش رو بست و خوابش برد منم خوابیدم
صبح
ات ویو
با خوردن نور خورشید تو چشم هام از خواب بیدار شدم و دیدم تهیونگ منو محکم بغل کرده
سعی کردم خودمو از بغلش دربیارم اما حلقه دور کمرم رو محکم تر کرد و گفت
_کجا وروجک کوچولو
+میخوام برم صبحونه درست کنم
_باشه برو
دستش رو باز کرد و سریع بلند شدم و رفتم بیرون کار های لازم رو انجام دادم و رفتم تو اشپز خونه و یه صبحونه خوشمزه درست کردم و دوباره رفتم تو اتاق که دیدم تهیونگ خوابیده
کرم درونم فعال شد
اروم از اتاق اومدم بیرون رفتم وست سالن وایسادم و با صدای بلند گفتم
+تهیووووووووووووووووووووووووووووونگ بدووو بیا
ته ویو
وقتی صدای داد ات رو شنیدم مثل برق گرفته ها از جام پریدم و رفتم تو سالن
_چی شده چی شده
دیدم ات داره میخنده😂😂😂 یهو از خنده مثل جیمین دراز کشید زمین و بازم داشت میخندید😂😂😂 بعد بلند شد و گفت
+هیچی صبحونه اماده کردم بیا بخوریم
_یعنی واقعا که
+خب بیدار نمی شدی تقصیر من چیه؟😂😂
رفتم دست و صورتم و شستم و اومدم صبحونه بخوریم
بعد صبحونه میز رو جمع کردیم که دیدم گوشیم زنگ میخوره
دیدم جیمینه جواب دادم که گفت.......
۱۱.۵k
۲۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.