فیک کوک ( جدایی ناپذیر) پارت ۱
از زبان ا/ت
از امروز کارم رو توی شرکت شروع میکنم من یه دختره ساده از محله های پایین شهر سئولم بابام یه سوپر مارکت داره ( ولی در اون حد هم بی پول نیستن لباسای با کلاس می پوشن ) خواهرم ا/نی توی شرکت منشی هست منم قراره توی بخش ایده ها کار کنم از اونجایی که خیلی رویاپردازی میکنم خلاقیت بالایی دارم توی اون بخش شرکت کار میکنم واییی خیلی استرس دارم و همچنین خوشحالم
رفتم شرکت همین که وارد یه خانم با سرعت اومد سمتم و گفت : تو باید کار کن جدید ا/ت باشی ، خیلی اعصبانی به نظر میومد گفتم : بله بله خودم هستم
دستم و گرفت با خودش کشوند و برد سمته یه صندلی گفت : جای تو اینجاست
از امروز کارم رو توی شرکت شروع میکنم من یه دختره ساده از محله های پایین شهر سئولم بابام یه سوپر مارکت داره ( ولی در اون حد هم بی پول نیستن لباسای با کلاس می پوشن ) خواهرم ا/نی توی شرکت منشی هست منم قراره توی بخش ایده ها کار کنم از اونجایی که خیلی رویاپردازی میکنم خلاقیت بالایی دارم توی اون بخش شرکت کار میکنم واییی خیلی استرس دارم و همچنین خوشحالم
رفتم شرکت همین که وارد یه خانم با سرعت اومد سمتم و گفت : تو باید کار کن جدید ا/ت باشی ، خیلی اعصبانی به نظر میومد گفتم : بله بله خودم هستم
دستم و گرفت با خودش کشوند و برد سمته یه صندلی گفت : جای تو اینجاست
۲۰۹.۹k
۳۱ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.