وقتی اومدید ایران part:4
تهیونگ همینطوری داشت میخندید که..مامانم اومد و در زد
مامان:ا.ت پسرم بیاید ما آماده ایم
هرکس سوار ماشین خودش شد و رفتیم ۳ ماشین شدیم خواهرم و شوهرش و بچش ۱ ماشین مامان و بابام ۱ ماشین من و تهیونگ و داداشم هم ۱ ماشین.
می خواستیم تهیونگ رو با فرهنگمون آشنا کنیم . رفتیم بوستان سئول اونجا خیلی خوش گذشت داشتیم برمیگشتیم که من به تهیونگ گفتم
ا.ت:تهیونگ برو به اون مرده هست که اونجاست
ته:خب
ا.ت:بهش بگو خیلی احمقی
ته:معنیش چیه؟
ا.ت:یعنی من باهاش کاردارم
تهیونگ که معنیش رد نمیدونست رفت بهش گفت
ته:ببخشید آقا
آقا:بفرمایید
ته:شما خیلی احمقید
آقا:چی میگی پسره بزمجه(خوتی بیب)
سریع یقه ته رو گرفت که داداش ا.ت رفت به مرده گفت
داداش ا.ت:ببخشید آقا دامادمون خارجیه فکر کرد این یعنی سلام
آقا:اشکال نداره ولی مراقب باش به کس دیگه ای نگه
ا.ت همینطوری که داشت از خنده میترکید به تهیونگ که خیلی ناراحت شده بود نگاه کرد
ا.ت:باشه بیب ناراحت نشو
ته:من باهات قهرم
ا.ت:عه قهر نکن من تحمل قهر بودن باهات رو ندارم
داداش ا.ت:باشه رعایت کنید اینجا سینگل نشسته
ا.ت و ته زدن زیر خنده مثل دیوونه ها فقط میخندیدن شوهر خواهر ا.ت اومد و گفت با یه عکس دست جمعی موافقید
همه:بله
یه عکس خوشگل انداختن تهیونگ اون عکس رو توی اینستاگرام آپ کرد به محض گذاشتنش کلی لایک گرفت داشتیم فقط حرف میزدیم که دیدیم یونتان نیست تهیونگ با ترس فقط دنبال یونتان میگشت که
مامان:ا.ت پسرم بیاید ما آماده ایم
هرکس سوار ماشین خودش شد و رفتیم ۳ ماشین شدیم خواهرم و شوهرش و بچش ۱ ماشین مامان و بابام ۱ ماشین من و تهیونگ و داداشم هم ۱ ماشین.
می خواستیم تهیونگ رو با فرهنگمون آشنا کنیم . رفتیم بوستان سئول اونجا خیلی خوش گذشت داشتیم برمیگشتیم که من به تهیونگ گفتم
ا.ت:تهیونگ برو به اون مرده هست که اونجاست
ته:خب
ا.ت:بهش بگو خیلی احمقی
ته:معنیش چیه؟
ا.ت:یعنی من باهاش کاردارم
تهیونگ که معنیش رد نمیدونست رفت بهش گفت
ته:ببخشید آقا
آقا:بفرمایید
ته:شما خیلی احمقید
آقا:چی میگی پسره بزمجه(خوتی بیب)
سریع یقه ته رو گرفت که داداش ا.ت رفت به مرده گفت
داداش ا.ت:ببخشید آقا دامادمون خارجیه فکر کرد این یعنی سلام
آقا:اشکال نداره ولی مراقب باش به کس دیگه ای نگه
ا.ت همینطوری که داشت از خنده میترکید به تهیونگ که خیلی ناراحت شده بود نگاه کرد
ا.ت:باشه بیب ناراحت نشو
ته:من باهات قهرم
ا.ت:عه قهر نکن من تحمل قهر بودن باهات رو ندارم
داداش ا.ت:باشه رعایت کنید اینجا سینگل نشسته
ا.ت و ته زدن زیر خنده مثل دیوونه ها فقط میخندیدن شوهر خواهر ا.ت اومد و گفت با یه عکس دست جمعی موافقید
همه:بله
یه عکس خوشگل انداختن تهیونگ اون عکس رو توی اینستاگرام آپ کرد به محض گذاشتنش کلی لایک گرفت داشتیم فقط حرف میزدیم که دیدیم یونتان نیست تهیونگ با ترس فقط دنبال یونتان میگشت که
۸.۴k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.