Love𝒑𝒂𝒓𝒕1
از کابوس های عجیب بیدار شدم
رفتم اماده شدم اولین باریه که
از بوسان به سئول اومده بودم
(برای تحصیل)
رفتم ببینم آشپز خونه چیزی
برا خوردن هست یه چیزی خوردم
وارد مدرسه شدم سنگینی نگاهارو
رو خودم حس کردم
سرم پایین بود که با یه چیز سفت برخورد کردم
سرمو بالا برم یه پسر قد بلند جلوم وایستاده بود
روی لباسش اسمش بود (کیم تیهونگ)
لیا :اممم خیلی ببخشید
یه نگاهی بهم کرد
ترسیدم با یه تنه از کنارم رد شد (وااا این چرا اینجوری کرد )
اوففف ولش کن وارد کلاس شدم
احساس میکردم خوابم میاد سرمو
روی میز گذاشتم
سلام......
سرمو بالا بردم دیدم یه پسر کنارم نشسته
لیا :سلام
کوک :حالت خوبه
لیا :اره خوبم
کوک :جانگکوک هستم
لیا :کیم لیا خوشبختم
کوک :همچنین
کوک :مثل اینکه با دوستم برخورد خوبی نداشتی
لیا :دوستت ؟؟
کوک :اون پسری که توی راهرو.....
لیا :اها اها گرفتم
.............
رفتم اماده شدم اولین باریه که
از بوسان به سئول اومده بودم
(برای تحصیل)
رفتم ببینم آشپز خونه چیزی
برا خوردن هست یه چیزی خوردم
وارد مدرسه شدم سنگینی نگاهارو
رو خودم حس کردم
سرم پایین بود که با یه چیز سفت برخورد کردم
سرمو بالا برم یه پسر قد بلند جلوم وایستاده بود
روی لباسش اسمش بود (کیم تیهونگ)
لیا :اممم خیلی ببخشید
یه نگاهی بهم کرد
ترسیدم با یه تنه از کنارم رد شد (وااا این چرا اینجوری کرد )
اوففف ولش کن وارد کلاس شدم
احساس میکردم خوابم میاد سرمو
روی میز گذاشتم
سلام......
سرمو بالا بردم دیدم یه پسر کنارم نشسته
لیا :سلام
کوک :حالت خوبه
لیا :اره خوبم
کوک :جانگکوک هستم
لیا :کیم لیا خوشبختم
کوک :همچنین
کوک :مثل اینکه با دوستم برخورد خوبی نداشتی
لیا :دوستت ؟؟
کوک :اون پسری که توی راهرو.....
لیا :اها اها گرفتم
.............
۲۲.۵k
۰۱ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.