پارت ۳۰ : پشمک
@ خوشگل من اول بریم لباس فروشی یا بریم
شهر بازی ؟؟؟
× اول بریم لباس فروشی دایی جون
@ هر چی پرنسس من امر کنه همونه
○ هر چی ملکه اعظم دستور بده
× خیلی خوشحال بودم خیلی با هم تو ماشین خندیدیم
@ خب سیندرلا هر چی دلت خواست برو بردار من میام حساب میکنم
× باشه ... ولی اگه خوشم نیومد بریم پاساژ دایی ؟؟؟
@ باشه زیبای من برو ببین از لباساش خوشت میاد اکه نیومد چشم میریم *
برش زمانی ***۲۰ دقیقه بعد
@ وای پرنسس من چقدر خوشگل شده
عزیز دلم بقیه لباس ها رو بزار تو ماشین من الان میرم حساب میکنم
× باشه
@ قربونت برم من
○ ساتورو انقدر لفطش نده برو حساب کن بریم
@ باشه باشه
× دایی بریم چرخ و فلک سوار شیم؟؟
@ اره چرا نم..شه
× دایی چیزی شده ؟
+ دوستان ساتورو به چرخ و فلک فوبیا داره
○ حالا که فکرشو میکنم صد درصد باید چرخ و فلک سوار شیم کرم ریزی شروع شد
@ اه خدا ... پرنسس نمیشه یه چیز دیگه سوار شیم
○ نه نمیشه
مگه نه ملکه اعظم ؟
× اه خب دایی میشه همین یه بار سوار شی ؟
@ اه عزیز دلم ... هر چی تو بگی
برش زمانی ***بعد چرخ و فلک
__________@
+ دوستان ساتورو داشت اونور تو سطل آشغال بالا میآورد
○ نگا نکن ملکه اعظم الان تو هم بالا میاری
چشماتو ببند
○ هوی ساتورو تموم شد ... میا پشمک می خواد
@ الان میا________
+ و دوباره بالا آوردن
× از اونجایی که از بالا اوردن داییش خسته شده یه لیوان آبو رو سر ساتورو خالی میکنه
× دایی الان بهتری
@ اره بهترم ممنون سیندرلا
× خواهش میکنم
+ خدا رو شکر ساتورو همیشه لباس اضافی داره
و میره تو ماشین و لباسشو عوض میکنه
× تموم شد دایی
@ اره پرنسس من بزن بریم پشمک بخریم
× هورااااا + میا عاشق پشمک بود لنگه
داییشه
برش زمانی *** خونه
○ خداحافظ ملکه اعظم تو برو بخوام من میخوام با دایی ساتورو یکم حرف بزنم باشه ؟؟
× باشه شب بخیر عمو سوگورو شب بخیر دایی * دایی و عمو سوگورو بغل کردم و رفتم تو اتاق خوابیدم ... واقعا خیلی خسته بودم
خوب شد دایی ندید پسره وقتی زد گوشم خون اومده
○ ساتورو من وقتی میا رو دیدم چرا گریه میکرد ؟
دوستان نظر شما چیه خوشتون اومد ؟ 🤩🤩🤩
شهر بازی ؟؟؟
× اول بریم لباس فروشی دایی جون
@ هر چی پرنسس من امر کنه همونه
○ هر چی ملکه اعظم دستور بده
× خیلی خوشحال بودم خیلی با هم تو ماشین خندیدیم
@ خب سیندرلا هر چی دلت خواست برو بردار من میام حساب میکنم
× باشه ... ولی اگه خوشم نیومد بریم پاساژ دایی ؟؟؟
@ باشه زیبای من برو ببین از لباساش خوشت میاد اکه نیومد چشم میریم *
برش زمانی ***۲۰ دقیقه بعد
@ وای پرنسس من چقدر خوشگل شده
عزیز دلم بقیه لباس ها رو بزار تو ماشین من الان میرم حساب میکنم
× باشه
@ قربونت برم من
○ ساتورو انقدر لفطش نده برو حساب کن بریم
@ باشه باشه
× دایی بریم چرخ و فلک سوار شیم؟؟
@ اره چرا نم..شه
× دایی چیزی شده ؟
+ دوستان ساتورو به چرخ و فلک فوبیا داره
○ حالا که فکرشو میکنم صد درصد باید چرخ و فلک سوار شیم کرم ریزی شروع شد
@ اه خدا ... پرنسس نمیشه یه چیز دیگه سوار شیم
○ نه نمیشه
مگه نه ملکه اعظم ؟
× اه خب دایی میشه همین یه بار سوار شی ؟
@ اه عزیز دلم ... هر چی تو بگی
برش زمانی ***بعد چرخ و فلک
__________@
+ دوستان ساتورو داشت اونور تو سطل آشغال بالا میآورد
○ نگا نکن ملکه اعظم الان تو هم بالا میاری
چشماتو ببند
○ هوی ساتورو تموم شد ... میا پشمک می خواد
@ الان میا________
+ و دوباره بالا آوردن
× از اونجایی که از بالا اوردن داییش خسته شده یه لیوان آبو رو سر ساتورو خالی میکنه
× دایی الان بهتری
@ اره بهترم ممنون سیندرلا
× خواهش میکنم
+ خدا رو شکر ساتورو همیشه لباس اضافی داره
و میره تو ماشین و لباسشو عوض میکنه
× تموم شد دایی
@ اره پرنسس من بزن بریم پشمک بخریم
× هورااااا + میا عاشق پشمک بود لنگه
داییشه
برش زمانی *** خونه
○ خداحافظ ملکه اعظم تو برو بخوام من میخوام با دایی ساتورو یکم حرف بزنم باشه ؟؟
× باشه شب بخیر عمو سوگورو شب بخیر دایی * دایی و عمو سوگورو بغل کردم و رفتم تو اتاق خوابیدم ... واقعا خیلی خسته بودم
خوب شد دایی ندید پسره وقتی زد گوشم خون اومده
○ ساتورو من وقتی میا رو دیدم چرا گریه میکرد ؟
دوستان نظر شما چیه خوشتون اومد ؟ 🤩🤩🤩
۲.۴k
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.