ارباب جذاب من part 1
ارباب جذاب من
♡♡&♡♡
part 1
سلام من ا. ت هستم و ۱۹سالمه مادرم فوت کرده و با پدر ناتنیم زندگی میکنم پدر خودمم گاهی وقتا بهم سر میزنه پدر ناتنیم هر شب قمار میکنه و ادمای مستو پاتیل میارع خونه و منو خیلی کتک میزنه و واسع همین ازش بدم میاد ولی تا حالا هیچوقت نشده تو قمار ببازه و همیشه برندس
ویو جونگکوک
سلام من جونگکوک هستم و ۲۴سالمه و بزرگترین مافیا جهان هستم من یک ساله تمومه ک عاشق ی دختره شدم و پدر ناتنی علافشو میشناسم
امشب قراره پدرش تو یکی از قهوه خونه ها قمار کنه منم دارم میرم اونجا تا باهاش قمار کنم
ویو ا. ت
تو خونه تنها نشسته بودم
و بابا ناتنیم نبود و امشب دیر میومد هروقت برنده میشد واسع من جایزه میگرفت اما امروز حسم میگه اون نمیبره
ویو جونگکوک
رفتم تو قهوه خونه و یکی از مردا به من گفت: اینجا جای بچه سوسولا نیس
منم از جیبم ب اصلحه دراودم گفتم: یه بار دیگه بگو تا مغزتو بپوکونم مرده ساکت شد و رفت ی گوشه
رفتم پیش پدر ا. ت ک داشت قمار میکرد نشستم رو صندلی و پامو گذاشتم رو اون پام و با خونسردی بهش نگاه میکردم
پدر ا. ت: چی میخوای؟
جونگکوک: بیا ی دس قمار کنیم نظرت چیه؟
پدر ا. ت: تاحالا کسی منو شکست ندادع
جونگکوک: پس من اولین نفریم ک شکستت میدم
پدر ا. ت: سر چی؟
جونگکوک: اگه من بردم دخترتو به من میدی اگه باختم بهت ۱۰۰ میلیون پول میدم قبوله
پدرا. ت: قبوله
دست اولو...............
ادامه ۵لایک🖤
♡♡&♡♡
part 1
سلام من ا. ت هستم و ۱۹سالمه مادرم فوت کرده و با پدر ناتنیم زندگی میکنم پدر خودمم گاهی وقتا بهم سر میزنه پدر ناتنیم هر شب قمار میکنه و ادمای مستو پاتیل میارع خونه و منو خیلی کتک میزنه و واسع همین ازش بدم میاد ولی تا حالا هیچوقت نشده تو قمار ببازه و همیشه برندس
ویو جونگکوک
سلام من جونگکوک هستم و ۲۴سالمه و بزرگترین مافیا جهان هستم من یک ساله تمومه ک عاشق ی دختره شدم و پدر ناتنی علافشو میشناسم
امشب قراره پدرش تو یکی از قهوه خونه ها قمار کنه منم دارم میرم اونجا تا باهاش قمار کنم
ویو ا. ت
تو خونه تنها نشسته بودم
و بابا ناتنیم نبود و امشب دیر میومد هروقت برنده میشد واسع من جایزه میگرفت اما امروز حسم میگه اون نمیبره
ویو جونگکوک
رفتم تو قهوه خونه و یکی از مردا به من گفت: اینجا جای بچه سوسولا نیس
منم از جیبم ب اصلحه دراودم گفتم: یه بار دیگه بگو تا مغزتو بپوکونم مرده ساکت شد و رفت ی گوشه
رفتم پیش پدر ا. ت ک داشت قمار میکرد نشستم رو صندلی و پامو گذاشتم رو اون پام و با خونسردی بهش نگاه میکردم
پدر ا. ت: چی میخوای؟
جونگکوک: بیا ی دس قمار کنیم نظرت چیه؟
پدر ا. ت: تاحالا کسی منو شکست ندادع
جونگکوک: پس من اولین نفریم ک شکستت میدم
پدر ا. ت: سر چی؟
جونگکوک: اگه من بردم دخترتو به من میدی اگه باختم بهت ۱۰۰ میلیون پول میدم قبوله
پدرا. ت: قبوله
دست اولو...............
ادامه ۵لایک🖤
۲۱.۷k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.