P4فیک ازدواج اجباری
پایین و نشستیم سر میز منو کوک کنار هم نشسته بودیم
+ا.ت دخترم امشب برو خونه خانواده جئون
ا.ت:اما
م.ت:عه اما ولی نداریم مادر جون دارن میگن
ا.ت:اوففففف باشه
کوک:اخ جونننننن(تو دلش)
شام خوردیم و آجوما میز رو جمع کرد
داشتیم فیلم میدیدیم
پ.ک:خب دیگه دیر وقته بریم خونه
کوک:ارههه بریم
م.ک:پسرم چرا انقدر عجله داری میریم الان
+خب فردا پس دیگه ساعت ۳ همه اینجا بیاین تا باهم بریم
م.ک:چشم حتما
کوک:بریممممممممممممممم
ا.ت:خفه شوووو(زیرلب)
کوک:میریم خونه جواب این حرفت رو میدممم
ا.ت:(الاشو درمیاره)
پاشدیم خداحافظی کردیم و رفتیم توی ماشین بودیم
پ.ک:خب خب عروس گلم فردا هم که دیگه عقدتونه
کوک:ارهههههههههه
رسیدیم خونه منو کوک رفتبم بالا تو اتاق .............
+ا.ت دخترم امشب برو خونه خانواده جئون
ا.ت:اما
م.ت:عه اما ولی نداریم مادر جون دارن میگن
ا.ت:اوففففف باشه
کوک:اخ جونننننن(تو دلش)
شام خوردیم و آجوما میز رو جمع کرد
داشتیم فیلم میدیدیم
پ.ک:خب دیگه دیر وقته بریم خونه
کوک:ارههه بریم
م.ک:پسرم چرا انقدر عجله داری میریم الان
+خب فردا پس دیگه ساعت ۳ همه اینجا بیاین تا باهم بریم
م.ک:چشم حتما
کوک:بریممممممممممممممم
ا.ت:خفه شوووو(زیرلب)
کوک:میریم خونه جواب این حرفت رو میدممم
ا.ت:(الاشو درمیاره)
پاشدیم خداحافظی کردیم و رفتیم توی ماشین بودیم
پ.ک:خب خب عروس گلم فردا هم که دیگه عقدتونه
کوک:ارهههههههههه
رسیدیم خونه منو کوک رفتبم بالا تو اتاق .............
۱۶.۱k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.