part ¹
چند شاتی از جیهوپ
وقتی مریض میشی
ات ویو :
دو هفته ای میشد ک هوپی رو ندیده بودم
واس ضبط موزیک ویدیو سفر بودن
منم حسابی خسته شده بودم از اینکه ن جایی میرفتم
ن هوپی پیشم بود
قرار شد ک با دوستام چند روزی رو ویلا بگیریم جزیره ججو
بخاطر اینکه جیهوپ ناراحت نشه و اینکه اگه اتفاقی بیوفته بهونه ای نداشته باشه
زنگ زدم بهش کلی اصرار کردم تا قبول کرد ک منم باهاشون برم
بعد دو سه روز برگشتیم
حسابی خسته بودم
انقدری ک وقتی رسیدم نفهمیدم کی خابم برد
با سوزش گلوم ک وقتی اب دهنم قورت میدادم میسوخت بیدار شدم
اولش نمیخاستم این رو باور کنم ک مریض شدم
اخه ادمی نیستم ک ب این زودیا مریض شم
تصمیم گرفتم ی ذره خونه رو جم جور کنم بلکه ی ذره سر حال شم
همین ک بلند شدم
+ *عطسه
ی نگاهی ب دور اطرافم کردم پنجره ای رو دیدم ک باز
+ ارع.. حتمن خاک اومد تو وگرنه چرا باید عطسه کنم
ولی دوباره... دوباره... بعدش و بعدش هم عطسه
رفتم توی اشپزخونه و ی هات چاکلت درست کرده
پتویی دور خودم پیچیدمو روی کاناپه ای ک رو ب روی تلویزیون رو بود نشستم...
مشغول دیدن فیلم بودم
ک روی چشمام احساس سنگینی میکردم
+قطعن دیگه مریض شدم *فین
وایییییییییی.... ن من تحملش رو ندرم
اینا تمامن اعلائمی بودن ک وقتی مریض میشدم میومدن سراغم
( مدیونید فک کنید خودمم همینطورم:/)
نمیدونم چطور ولی خابم برد
نیم ساعتی گذشته بود ک ب زور چشمامو باز کردم
چون روی کاناپه خابم برده بود گردن درد میکرد
واقن الان ب هوپی احتاج داشتم... دوست داشتم کنارم باشه
این دلتنگیمو بیشتر میکرد
واقن گرمم بود
داشتم می سوختم از گرما سوزش گلومم ک هیچ
رفتم توی اتاق تا ی لباس نازک بپوشم
ی شلوارک مشکی کوتاه پوشیدم
و ی پیرن از هوپی.... بخاطر اینکه عطرش روی پیرنش نشسته بود حالمو بهتر میکرد... حتا فکر ب اون خالمو بهتر میکنه چ برسه ب این
ولی بازم فایده ای نداشت همونقدر گرمم بود
همین باعث شد ک توی این هوای خنک دست ب دامن کولر شم
وارد اتاق مشترکمون شدم کولر رو روشن کردم روی تخت دراز کشیدمو دوباره خابم برد
جوری ک س روز نخابیدم خستگی ک دارم توصیف نشدنی
وقتی مریض میشی
ات ویو :
دو هفته ای میشد ک هوپی رو ندیده بودم
واس ضبط موزیک ویدیو سفر بودن
منم حسابی خسته شده بودم از اینکه ن جایی میرفتم
ن هوپی پیشم بود
قرار شد ک با دوستام چند روزی رو ویلا بگیریم جزیره ججو
بخاطر اینکه جیهوپ ناراحت نشه و اینکه اگه اتفاقی بیوفته بهونه ای نداشته باشه
زنگ زدم بهش کلی اصرار کردم تا قبول کرد ک منم باهاشون برم
بعد دو سه روز برگشتیم
حسابی خسته بودم
انقدری ک وقتی رسیدم نفهمیدم کی خابم برد
با سوزش گلوم ک وقتی اب دهنم قورت میدادم میسوخت بیدار شدم
اولش نمیخاستم این رو باور کنم ک مریض شدم
اخه ادمی نیستم ک ب این زودیا مریض شم
تصمیم گرفتم ی ذره خونه رو جم جور کنم بلکه ی ذره سر حال شم
همین ک بلند شدم
+ *عطسه
ی نگاهی ب دور اطرافم کردم پنجره ای رو دیدم ک باز
+ ارع.. حتمن خاک اومد تو وگرنه چرا باید عطسه کنم
ولی دوباره... دوباره... بعدش و بعدش هم عطسه
رفتم توی اشپزخونه و ی هات چاکلت درست کرده
پتویی دور خودم پیچیدمو روی کاناپه ای ک رو ب روی تلویزیون رو بود نشستم...
مشغول دیدن فیلم بودم
ک روی چشمام احساس سنگینی میکردم
+قطعن دیگه مریض شدم *فین
وایییییییییی.... ن من تحملش رو ندرم
اینا تمامن اعلائمی بودن ک وقتی مریض میشدم میومدن سراغم
( مدیونید فک کنید خودمم همینطورم:/)
نمیدونم چطور ولی خابم برد
نیم ساعتی گذشته بود ک ب زور چشمامو باز کردم
چون روی کاناپه خابم برده بود گردن درد میکرد
واقن الان ب هوپی احتاج داشتم... دوست داشتم کنارم باشه
این دلتنگیمو بیشتر میکرد
واقن گرمم بود
داشتم می سوختم از گرما سوزش گلومم ک هیچ
رفتم توی اتاق تا ی لباس نازک بپوشم
ی شلوارک مشکی کوتاه پوشیدم
و ی پیرن از هوپی.... بخاطر اینکه عطرش روی پیرنش نشسته بود حالمو بهتر میکرد... حتا فکر ب اون خالمو بهتر میکنه چ برسه ب این
ولی بازم فایده ای نداشت همونقدر گرمم بود
همین باعث شد ک توی این هوای خنک دست ب دامن کولر شم
وارد اتاق مشترکمون شدم کولر رو روشن کردم روی تخت دراز کشیدمو دوباره خابم برد
جوری ک س روز نخابیدم خستگی ک دارم توصیف نشدنی
۱۷.۲k
۱۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.