𝕻𝖆𝖗𝖙 ¹⁶
خون مورد علاقه ی من(𝙈𝙮 𝙛𝙖𝙫𝙤𝙪𝙧𝙞𝙩𝙚 𝙗𝙡𝙤𝙤𝙙)𝕻𝖆𝖗𝖙 ¹⁶
٪آه خوش اومدین _ سلام بابا بزرگ ¥£&÷×سلام + سلام _ پدر بزرگایشون ا/ت دوست دخترم هستن + خوشبختم از دیدارتون ٪ همچنین از کی با همآشنا شدید _ از دو ماه پیش ٪ چه خوب حتما خیلی همو دوست دارید برید از خودتون پذیرایی کنید و شما سه تا پسرا نمیخواین برا خودتون دوست دختر پیدا کنین ¥ بابا بزرگ من میخوام £ چرت میگه & یونگی که حوصله شو نداره کوک معلوم نیس منم درگیر کارم ٪ مهم نیس .......
رفتیم پایین با خودم گفتم کجا من و تهیونگ همو دوست داریم من از اون متنفرم اونم با من کلا سرد هست و دعوا داره _ من با تو دعوا دارم + ها چی هی تو میشه به افکارم گوش نکنی _ دیگه . رفتیم یه جایی نشستیم خیلی اینجا آدم بود.........£ ازش متنفرم + از کی ¥ اون پسره رو میبینی اونو میگه + حالا کی هست ¥ پسر عموی من + چرا ازش متنفره لیتا £ چون دختر بازه تازه جلو چشم خودم با چن تا دختر بود بهم گفت دوست دارم + آها به چپت _ از اینجا تکون نمیخورید تا ما بریم سلام کنیم بیایم ¥£+ باشه. رفتن ومنم گفتم + من میخام برم اینجا بچرخم به تو چه £ شی آه اوضاع اینا خیلی بده ¥ میدونم بزار همینطور پیش برن خسته میشن + لیتا اون لیوان رو بده £ بیا ¥ زیاد نخور بزار خودم میریزم انقدر خوبه + بدمزه اس ٪ امم ببخشید +بله ٪ میشه افتخار بدین + متاسفم نه ¥ پسر عمو جان مشتاق دیدار ٪ چه خبر خرگوش ¥ گاو زشت + بسه بسه ٪ لیتا خوبی £ به تو چه من ججوریم دخترا من دستشویی دارم میرم ¥+ وایسا ما هم میایم + یواش تر دختر £ دلممیخواست بزنم تو دهنشا ¥ آرام آرام . رفتیم تو دستشویی موهامو درست کردم + بچه ها کارتون تموم شد ¥£ ارع + بریم............_ مگه نگفتمتکون نخورید + ببخشید دستشویی کردیم تو خودمون هم نریم البته برای دستشویی نرفتیم ¥ دوباره دعوا میشه به نظرم تموم کنید......چن ساعت گذشت یه مردی اومد سمتمون و رو به تهیونگ گفت : ٪ آقا پسر عموتون شما رو به بازی دعوت کردن _ اوکی ٪ راهنماییتون میکنم. همه همراه خدمه رفتیم........رسیدیم ٪ بَه تهیونگ چه خبر پسر _ چن وقتی میشه بازی نکردیم ٪ بیا قمار کنیم ÷ سر چی قمار میکنی ٪ اون دختر + من ٪ هوم _ باشه اگر باختی همون شرط قبلیم ٪ باشه + هی هی عروسک دستتون نیستم . شی آه دمدر گوشم گفت ¥ نگران نباش تهیونگ میبره ازش + باشه . همینطور قمار میکردن استرس داشتم بلاخره بازیشون تموم شد چشامو بستم _ بریم ¥ این دختر عرق کرده صورتش سرما میخوره + تموم شد چی شد . لیتا زد به پیشونیم £ تهیونگ برد + چه جالب........خداحافظ پسر عموشون ¥ نگاه نگاه چه خوشحاله. پدربزرگشون اون بالا وایساده بود و داشت صبحت میکرد ٪ از همتون بابت......
𝙇𝙞𝙠𝙚➪ ³⁰
𝘾𝙤𝙢𝙢𝙚𝙣𝙩➪ ²⁰⁰
٪آه خوش اومدین _ سلام بابا بزرگ ¥£&÷×سلام + سلام _ پدر بزرگایشون ا/ت دوست دخترم هستن + خوشبختم از دیدارتون ٪ همچنین از کی با همآشنا شدید _ از دو ماه پیش ٪ چه خوب حتما خیلی همو دوست دارید برید از خودتون پذیرایی کنید و شما سه تا پسرا نمیخواین برا خودتون دوست دختر پیدا کنین ¥ بابا بزرگ من میخوام £ چرت میگه & یونگی که حوصله شو نداره کوک معلوم نیس منم درگیر کارم ٪ مهم نیس .......
رفتیم پایین با خودم گفتم کجا من و تهیونگ همو دوست داریم من از اون متنفرم اونم با من کلا سرد هست و دعوا داره _ من با تو دعوا دارم + ها چی هی تو میشه به افکارم گوش نکنی _ دیگه . رفتیم یه جایی نشستیم خیلی اینجا آدم بود.........£ ازش متنفرم + از کی ¥ اون پسره رو میبینی اونو میگه + حالا کی هست ¥ پسر عموی من + چرا ازش متنفره لیتا £ چون دختر بازه تازه جلو چشم خودم با چن تا دختر بود بهم گفت دوست دارم + آها به چپت _ از اینجا تکون نمیخورید تا ما بریم سلام کنیم بیایم ¥£+ باشه. رفتن ومنم گفتم + من میخام برم اینجا بچرخم به تو چه £ شی آه اوضاع اینا خیلی بده ¥ میدونم بزار همینطور پیش برن خسته میشن + لیتا اون لیوان رو بده £ بیا ¥ زیاد نخور بزار خودم میریزم انقدر خوبه + بدمزه اس ٪ امم ببخشید +بله ٪ میشه افتخار بدین + متاسفم نه ¥ پسر عمو جان مشتاق دیدار ٪ چه خبر خرگوش ¥ گاو زشت + بسه بسه ٪ لیتا خوبی £ به تو چه من ججوریم دخترا من دستشویی دارم میرم ¥+ وایسا ما هم میایم + یواش تر دختر £ دلممیخواست بزنم تو دهنشا ¥ آرام آرام . رفتیم تو دستشویی موهامو درست کردم + بچه ها کارتون تموم شد ¥£ ارع + بریم............_ مگه نگفتمتکون نخورید + ببخشید دستشویی کردیم تو خودمون هم نریم البته برای دستشویی نرفتیم ¥ دوباره دعوا میشه به نظرم تموم کنید......چن ساعت گذشت یه مردی اومد سمتمون و رو به تهیونگ گفت : ٪ آقا پسر عموتون شما رو به بازی دعوت کردن _ اوکی ٪ راهنماییتون میکنم. همه همراه خدمه رفتیم........رسیدیم ٪ بَه تهیونگ چه خبر پسر _ چن وقتی میشه بازی نکردیم ٪ بیا قمار کنیم ÷ سر چی قمار میکنی ٪ اون دختر + من ٪ هوم _ باشه اگر باختی همون شرط قبلیم ٪ باشه + هی هی عروسک دستتون نیستم . شی آه دمدر گوشم گفت ¥ نگران نباش تهیونگ میبره ازش + باشه . همینطور قمار میکردن استرس داشتم بلاخره بازیشون تموم شد چشامو بستم _ بریم ¥ این دختر عرق کرده صورتش سرما میخوره + تموم شد چی شد . لیتا زد به پیشونیم £ تهیونگ برد + چه جالب........خداحافظ پسر عموشون ¥ نگاه نگاه چه خوشحاله. پدربزرگشون اون بالا وایساده بود و داشت صبحت میکرد ٪ از همتون بابت......
𝙇𝙞𝙠𝙚➪ ³⁰
𝘾𝙤𝙢𝙢𝙚𝙣𝙩➪ ²⁰⁰
۵۵.۲k
۰۷ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۰۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.