لجباز مغرور 5
#جنی
اتاق خوشکلی بود اما خیلی خوابم میومد برای همین گرفتم خوابیدم
#تهیونگ
رفتم به جنی بگم بیاد شام بخوره اما دیدم خیلی ناز خوابیده . دلم نیومد بیدارش کنم رفتم پتو رو زدم روش و درو بستم .
جیمین =چیشد ؟
_خوابیده .
کوک =خب بیا بخور
_نه من خستم میرم بخوابم . شب بخیر
بقیه =شب بخیر
رفتم گرفتم خوابیدم .
#شب ساعت 3
#جنی
در خواب =
یه تفنگ .
یه مرده =با دنیا خداحافظی کن
_بی تی اس دوستتون دارم .
از خواب پریدم
_جییییغعغعععع
اعضا بدو بدو دوییدن سمت اتاق جنی
تهیونگ =چیشد .
همه چیز یادم اومده بود اینا بی تی اس بودن کسی که جونمم واسش به خطر مینداختم .
_تهیونگگگ😢😭😭😭
تهیونگ اومد جلو سریع بغلش کردم .
اعضا هنگ کرده بودن از یه طرف هم خوشحال بودن که حافظم رو بدست آورده بودم .
تهیونگ =عه چیزه . میشه ولم کنی .
جنی :ببخشید 😅
کوک =خوشحالم که حافظتو بدست اودی .
جنی =وای باور نمی شه بی تی اس الان جلومه
اتاق خوشکلی بود اما خیلی خوابم میومد برای همین گرفتم خوابیدم
#تهیونگ
رفتم به جنی بگم بیاد شام بخوره اما دیدم خیلی ناز خوابیده . دلم نیومد بیدارش کنم رفتم پتو رو زدم روش و درو بستم .
جیمین =چیشد ؟
_خوابیده .
کوک =خب بیا بخور
_نه من خستم میرم بخوابم . شب بخیر
بقیه =شب بخیر
رفتم گرفتم خوابیدم .
#شب ساعت 3
#جنی
در خواب =
یه تفنگ .
یه مرده =با دنیا خداحافظی کن
_بی تی اس دوستتون دارم .
از خواب پریدم
_جییییغعغعععع
اعضا بدو بدو دوییدن سمت اتاق جنی
تهیونگ =چیشد .
همه چیز یادم اومده بود اینا بی تی اس بودن کسی که جونمم واسش به خطر مینداختم .
_تهیونگگگ😢😭😭😭
تهیونگ اومد جلو سریع بغلش کردم .
اعضا هنگ کرده بودن از یه طرف هم خوشحال بودن که حافظم رو بدست آورده بودم .
تهیونگ =عه چیزه . میشه ولم کنی .
جنی :ببخشید 😅
کوک =خوشحالم که حافظتو بدست اودی .
جنی =وای باور نمی شه بی تی اس الان جلومه
۲۰.۶k
۱۸ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.