پارت چهار

برگشتم خونه
گوهارا:حالت خوبه؟
شوگا :نه اصلا خوب نیستم
گوهارا من یه احساسی دارم؟
گوهارا:چی؟
شوگا:احساس میکنم وقتی رفتم بالا سر قبر نایون رو اونجا حس نکردم
گوهارا ویو
با حرفاش ترسیدم فکر کردم نقشمون رو فهمیده سعی کردم عادی جلوه بدم
گوهارا:نه داداش این عادیه به خاطر علاقه زیادته
شوگا ویو تصمیم گرفتم برای لینکه حال و هوام عوض شه برم پاریس و یه هفته بمونم
نایون ویو
الان سه روزه که اومدم پاریس ولی دلم برای شوگا و گوهارا تنگ شده
پرش زمانی دو رو ز بعد
شوگا ویو
لباسلم رو پوشیدم و رفتم پاریس بعد از گرفتن هتل رفتم توی پارک تا یکم هوا بخورم
داشتم قدم میزدم که احساس کردم نایون اونجاست
دختره خیلی شبیه نایون بود
نایون ویو
داشتم تو پارک هوا میخوردم که یه پسرو دیدم یکم که دقت کردم دیدم شوگاست اونم منو شناخت شروع کردم به دویدن ولی اون منو گرفت و از پشت بغلم کرد
شوگا:صبر کن ..... صبر کن برات توضیح بدم
نایوت:با اون کاری که کردی به نظرت جایی برای توضیح هست؟؟؟
شوگا:خواهش میکنم
نشستم و براش تعریف کردم و کلی عذر خواهی کردم و اونم منو بخشید خیلی وقت بود نبوسیده بودمش پس لبامو رو لباش گزاشتم که یه فکری به سرم زد.
................ .........
پایان پارت چهار
پارت بعد اخرین پارته و اسماته
حمایت کنید
شرایط
5لایک
5 کامنت