پارت ۳۰ *My alpha*
"لعنتی این که پیرمرد نیست خیلی ام جذابه"
سولمین با ذوق گفت و به مرد قد بلندی که تهیونگ اون رو دوست خودش معرفی کرده بود از پشت شیشهی ماشین زل زد.
"یعنی من جذاب نیستم که بهم میگی پیرمرد؟"
تهیونگ پرسید و ماشین رو خاموش کرد.به پسر بقل دستش نگاه کرد..سولمین با شیطنت به سمت تهیونگ برگشت و صورتش رو نزدیک صورت تهیونگ کرد و با صدای ارومی گفت
"اگه بگم تو اونقدر جذاب هستی که نمیشه با کسی مقایستت کرد خوشحال میشی؟"
تهیونگ اب دهنش رو قورت داد و سولمین فاصلهی خیلی کمی که بین لبشون بود رو شکوند و بوسهی ای روی لب تهیونگ کاشت و کمی فاصله گرفت.لبشو به گوش تهیونگ نزدیک کرد و دم گوشش با صدای بمی پچ زد
"اگه بگم تو سکسی ترین الفایی هستی که تا حالا دیدم و هر بار با دیدن لبات میخوام بهشون حمله کنم..خوشحال میشی؟"
دستشو روی شونهی تهیونگ حرکت داد و مالید.
سرشو پایین تر اورد و روی گردنش بوسه ای کاشت و تکرار کرد
"خوشحال میشی؟"
تهیونگ با نیشخند جواب داد
"معلومه که خوشحال میشم"
سولمین ازش فاصله گرفت و با نیشخند صاف نشست و گفت
"مهم نیسسست"
زبونشو بیرون اورد و بعد از خندیدن از ماشین پیاده شد و رو به مرد قد بلندی که جلوی ورودی پک ماه نقره منتظرشون بود داد زد
"تو باید چانیول باشی؟؟؟درسته؟فکر نمیکردم تهیونگ دوستایی به جذابی تو داشته باشه"
با خنده به چانیول نزدیک شد و جلوش وایساد.
تهیونگ بعد از اینکه از شوک در اومد زمزمه کرد
"نشونت میدم جئون سولمین"
با نیشخندی از ماشین پیاده شد و به سمت دوست قدیمیش و جفت شیطونش رفت.
سولمین با ذوق گفت و به مرد قد بلندی که تهیونگ اون رو دوست خودش معرفی کرده بود از پشت شیشهی ماشین زل زد.
"یعنی من جذاب نیستم که بهم میگی پیرمرد؟"
تهیونگ پرسید و ماشین رو خاموش کرد.به پسر بقل دستش نگاه کرد..سولمین با شیطنت به سمت تهیونگ برگشت و صورتش رو نزدیک صورت تهیونگ کرد و با صدای ارومی گفت
"اگه بگم تو اونقدر جذاب هستی که نمیشه با کسی مقایستت کرد خوشحال میشی؟"
تهیونگ اب دهنش رو قورت داد و سولمین فاصلهی خیلی کمی که بین لبشون بود رو شکوند و بوسهی ای روی لب تهیونگ کاشت و کمی فاصله گرفت.لبشو به گوش تهیونگ نزدیک کرد و دم گوشش با صدای بمی پچ زد
"اگه بگم تو سکسی ترین الفایی هستی که تا حالا دیدم و هر بار با دیدن لبات میخوام بهشون حمله کنم..خوشحال میشی؟"
دستشو روی شونهی تهیونگ حرکت داد و مالید.
سرشو پایین تر اورد و روی گردنش بوسه ای کاشت و تکرار کرد
"خوشحال میشی؟"
تهیونگ با نیشخند جواب داد
"معلومه که خوشحال میشم"
سولمین ازش فاصله گرفت و با نیشخند صاف نشست و گفت
"مهم نیسسست"
زبونشو بیرون اورد و بعد از خندیدن از ماشین پیاده شد و رو به مرد قد بلندی که جلوی ورودی پک ماه نقره منتظرشون بود داد زد
"تو باید چانیول باشی؟؟؟درسته؟فکر نمیکردم تهیونگ دوستایی به جذابی تو داشته باشه"
با خنده به چانیول نزدیک شد و جلوش وایساد.
تهیونگ بعد از اینکه از شوک در اومد زمزمه کرد
"نشونت میدم جئون سولمین"
با نیشخندی از ماشین پیاده شد و به سمت دوست قدیمیش و جفت شیطونش رفت.
۴۶.۹k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.