قسمت 9 i heat my self
قسمت 9 i heat my self
ا.ت و بکهیون هردو در خوابگاه بودند... در حال استراحت بودن ... توی اتاق اونا بر خلاف بقیه اتاقها که 5 تا تخت داشتند ، اتاق اونا 3 تخت بیشتر داشت و این باعث میشد نسبت بع بقیه اتاقها بزرگتر دیده بشه ... هرچی نباشه اونا به 3 تفنگدار معروف بودن و از اونجایی که تمرات بالایی داشتن این حق انتخاب رو داشتن که باهم بمونن و همچین اتاقی که برای اونا یه موهبت حساب میشد ،این اتاق به اتها داده شد
بکهیون روی تخت دو طبقه ، قسمت بالایی دراز کشیده بود و ا.ت در حال چک کردن گوشیش روی قسمت پایینی بود... همینطور که در حال اینستا گردی بود چشمش به استوری که بکهیون 28 مین پیش گذاشته بود خورد و چشمی نازک کرد و با صدایی که به گوش پسر بالایی بخوره گفت : اووووو بیون بکهیون ، مدل افسرهای پلیس ، خوشگل سرباز های اضافه خدمتی برامون استوری گذاشتهههه و داشت میخندید
بکهیون از توصیفاتی که دختر بیشعور پایینی داشت به اون نسبت میداد اولش خوشحال شد اما با شنیدن اضافه خدمت ، اخماش توهم رفت و گفت یااااا بابا بیشور به خاطر تو بود که من اضافه خدمت گرفتم خدایی یادت نیس؟!
ا.ت با خنده از رو تختش بلند شد و ایستاد مقابل بکهیونی که درازکش رو تختش بود وگفت : ارههه و من همیشه ممنونتم هیونیییی🥰😍
و زد روی استوری بکهیون و یه لحظه تعجب کرد ... بکهیون همیشه استوریاش خنده دار بود اون توی اکیپشون به کمدین معروف بود اما قضیه این استوری چی بود؟چرا بکهیون یه استوری گذاشته که انگار از یه ادم افسرده داره میبینه؟خنده از روی لبای دختر پاک شد و با جدیت پرسید : بکهیون قضیه این استوریه چیه؟
بکهیون : چی چیه؟
ا.ت : همینکه گذاشتیش دیگه
بکهیون : مگه چی گذاشتم؟
ا.ت: یاااا بلند شد بشین ببینم
بکهیون از خستگی تنش نالید و با اکراه سر جاش روی تخت عزیزش نشست : هاااا چی میگی
ا.ت با جدیت و با چاشنی کمی استرس و ترس و دلهره گفت : چیزی هست بکهیونا چیشده؟ چرا باید پاپی کیوتم غمگین شه؟ ما این حرفا رو باهم داشتیم؟ چرا یه چیزی رو ازم پنهون میکنی
بکهیون : اروم باش دختر ! من که خوبم هه هه
ا.ت : برا من فیلم بازی نکن بیا پایین ببینم چه مرگته
بکهیون همزمان که مجبور بود از دستور خانم مین اطاعت کنه و از تختش بیاد پایین گفت : ما نفهمیدیم الان کدومشو باور کنیم نه به اون پاپی کیوت نه به چه مرگته :/
ا.ت بکهیون رو روی فرش نسبتا قدیمی که ارتش به خوابگاه داده بود ، نشوند و خودش هم همراهش نشست
ا.ت : خب برام تعریف کن
بکهیون : چی بگم
ا.ت: هرچه میخواهد دل تنگ بگو
بکهیون : 😑
ا.ت : خو بنال دیگهههه
بکیهون : 😂😂اوکی دختر ، وحشی نشو !
ا.ت و بکهیون هردو در خوابگاه بودند... در حال استراحت بودن ... توی اتاق اونا بر خلاف بقیه اتاقها که 5 تا تخت داشتند ، اتاق اونا 3 تخت بیشتر داشت و این باعث میشد نسبت بع بقیه اتاقها بزرگتر دیده بشه ... هرچی نباشه اونا به 3 تفنگدار معروف بودن و از اونجایی که تمرات بالایی داشتن این حق انتخاب رو داشتن که باهم بمونن و همچین اتاقی که برای اونا یه موهبت حساب میشد ،این اتاق به اتها داده شد
بکهیون روی تخت دو طبقه ، قسمت بالایی دراز کشیده بود و ا.ت در حال چک کردن گوشیش روی قسمت پایینی بود... همینطور که در حال اینستا گردی بود چشمش به استوری که بکهیون 28 مین پیش گذاشته بود خورد و چشمی نازک کرد و با صدایی که به گوش پسر بالایی بخوره گفت : اووووو بیون بکهیون ، مدل افسرهای پلیس ، خوشگل سرباز های اضافه خدمتی برامون استوری گذاشتهههه و داشت میخندید
بکهیون از توصیفاتی که دختر بیشعور پایینی داشت به اون نسبت میداد اولش خوشحال شد اما با شنیدن اضافه خدمت ، اخماش توهم رفت و گفت یااااا بابا بیشور به خاطر تو بود که من اضافه خدمت گرفتم خدایی یادت نیس؟!
ا.ت با خنده از رو تختش بلند شد و ایستاد مقابل بکهیونی که درازکش رو تختش بود وگفت : ارههه و من همیشه ممنونتم هیونیییی🥰😍
و زد روی استوری بکهیون و یه لحظه تعجب کرد ... بکهیون همیشه استوریاش خنده دار بود اون توی اکیپشون به کمدین معروف بود اما قضیه این استوری چی بود؟چرا بکهیون یه استوری گذاشته که انگار از یه ادم افسرده داره میبینه؟خنده از روی لبای دختر پاک شد و با جدیت پرسید : بکهیون قضیه این استوریه چیه؟
بکهیون : چی چیه؟
ا.ت : همینکه گذاشتیش دیگه
بکهیون : مگه چی گذاشتم؟
ا.ت: یاااا بلند شد بشین ببینم
بکهیون از خستگی تنش نالید و با اکراه سر جاش روی تخت عزیزش نشست : هاااا چی میگی
ا.ت با جدیت و با چاشنی کمی استرس و ترس و دلهره گفت : چیزی هست بکهیونا چیشده؟ چرا باید پاپی کیوتم غمگین شه؟ ما این حرفا رو باهم داشتیم؟ چرا یه چیزی رو ازم پنهون میکنی
بکهیون : اروم باش دختر ! من که خوبم هه هه
ا.ت : برا من فیلم بازی نکن بیا پایین ببینم چه مرگته
بکهیون همزمان که مجبور بود از دستور خانم مین اطاعت کنه و از تختش بیاد پایین گفت : ما نفهمیدیم الان کدومشو باور کنیم نه به اون پاپی کیوت نه به چه مرگته :/
ا.ت بکهیون رو روی فرش نسبتا قدیمی که ارتش به خوابگاه داده بود ، نشوند و خودش هم همراهش نشست
ا.ت : خب برام تعریف کن
بکهیون : چی بگم
ا.ت: هرچه میخواهد دل تنگ بگو
بکهیون : 😑
ا.ت : خو بنال دیگهههه
بکیهون : 😂😂اوکی دختر ، وحشی نشو !
۳.۲k
۱۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.