سر قبر نشسته بودم باران می آمد.
سر قبر نشسته بودم باران می آمد.
روی سنگ قبر نوشته بود : شهید مصطفی احمدی روشن
از خواب پریدم . .
مصطفی ازم خواستگاری کرده بود، ولی هنوز عقد نکرده بودیم بعد از ازدواج خوابم را برایش تعریف کردم.
زد به خنده و شوخی
گفت : بادمجون بم آفت نداره
ولی یه بار خیلی جدی پاپی اش شدم که :کی شهید می شی مصطفی؟
مکث نکرد،گفت :سی سالگی
شبی هم که خاکش کردیم بارون اومد..
راوی : همسر شهید
#شهدای_هسته_ای
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
"🕊🌸"
روی سنگ قبر نوشته بود : شهید مصطفی احمدی روشن
از خواب پریدم . .
مصطفی ازم خواستگاری کرده بود، ولی هنوز عقد نکرده بودیم بعد از ازدواج خوابم را برایش تعریف کردم.
زد به خنده و شوخی
گفت : بادمجون بم آفت نداره
ولی یه بار خیلی جدی پاپی اش شدم که :کی شهید می شی مصطفی؟
مکث نکرد،گفت :سی سالگی
شبی هم که خاکش کردیم بارون اومد..
راوی : همسر شهید
#شهدای_هسته_ای
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
"🕊🌸"
۹۹۶
۱۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.