•شربت تلخ• Fake: Bitter syrup 부분 : ۲۵
_____________________
پس فردا :
تهیونگ بهم گفت مهمونی افتاده پس فردا یعنی امروز.
ویو ا.ت :
دستم خیلی بهتر شده بود به تیهونگ گفتم قبل مهمونی بریم پیش دکتر شاید خوب شده گچش رو دربیاریم
تهیونگ هم قبول کرد رفتیم دکتر
دکتر : اوممم.. دستون خیلی خوب شده فک نمیکردم اینقد زود خوب شه
+ : بخاطر مراقبت های تهیونگیه
_ : حیح
دکتر : خوبه ..... دیگه خوب شده میتونیم درش بیاریم
+ : خیلی خوبه اگه میشه الان درش بیارید
دکتر : چشم بفرمایید توی این اتاق
+ : تهیونگ باش تا بیام
_ : باشه
گچ دستم رو دروردن خیلی بهتر بود ، میتونستم تکونش بدم عررر
+ : تهیونگاااااا
_ : بلههه
+ : ببینننن دستم خیلی عالیههه *دستش رو تکون میده*
_ : اوو عافرین دختر قوی ..... خوب حالا بدو بریم خرید باید لباس بخریم برات برای تولد جیهوپ
+ : اوهوم بریم
رفتیم پاساژ و لباسای خیلی قشنگی بودن ولی از نظر تهیونگ همشون باز بودن عیشش
بلخره بعد از کلی گشتن به لباس پیدا کردیم که از نظر تهیونگ خوب بود خریدیم و رفتیم خونه.
.
.
.
.
رفتیم خونه . .... ساعت ۵ بود ما باید ۷ اونجا باشیم برای همین زیاد وقت نداشتم سریع رفتم توی اتاق سریع شروع کردم به اماده شدن....
یه دوش ۱۰ مینی گرفتم اومدم بیرون موهامو خشک کردم حالت دادم ..
شروع به ارایش کردن کردم ... ساعت ۶ شده بود ولی اروم ارایش میکردم که خراب نشه .... گردنبندی هم که تهیونگ برام خریده بود رو پوشیدم
.
.
ارایش کمی کردم و رفتم لباس که با تهیونگ خریدم رو پوشیدم ... رفتم جلوی اینه خیلی لباس قشنگی بود قهوه ای و نسکافه ای بود خیلی قشنگه
.... ولی چون یکم یقش بازه تهیونگ مجبورم کرد یهچیزی زیرش بپوشم عیششش ( درد)
( لباس تهیونگ اسلاید دوم ...لباس ، ارایش ، کفش ، گردنبند و موهای ا.ت اسلاید های بعد، )
کارم تموم شد و رفتم پایین ... تهیونگ و دیدم که منتظره پایین.... خیلی لباس قشنگی پوشیده بود خیلی خوشتیپ شده بود لعنتیی
( چشاتو بدزد عیشش)
_____________________________________
_______________________________
میخوام سریع تمومش کنمم
یاععع
پس فردا :
تهیونگ بهم گفت مهمونی افتاده پس فردا یعنی امروز.
ویو ا.ت :
دستم خیلی بهتر شده بود به تیهونگ گفتم قبل مهمونی بریم پیش دکتر شاید خوب شده گچش رو دربیاریم
تهیونگ هم قبول کرد رفتیم دکتر
دکتر : اوممم.. دستون خیلی خوب شده فک نمیکردم اینقد زود خوب شه
+ : بخاطر مراقبت های تهیونگیه
_ : حیح
دکتر : خوبه ..... دیگه خوب شده میتونیم درش بیاریم
+ : خیلی خوبه اگه میشه الان درش بیارید
دکتر : چشم بفرمایید توی این اتاق
+ : تهیونگ باش تا بیام
_ : باشه
گچ دستم رو دروردن خیلی بهتر بود ، میتونستم تکونش بدم عررر
+ : تهیونگاااااا
_ : بلههه
+ : ببینننن دستم خیلی عالیههه *دستش رو تکون میده*
_ : اوو عافرین دختر قوی ..... خوب حالا بدو بریم خرید باید لباس بخریم برات برای تولد جیهوپ
+ : اوهوم بریم
رفتیم پاساژ و لباسای خیلی قشنگی بودن ولی از نظر تهیونگ همشون باز بودن عیشش
بلخره بعد از کلی گشتن به لباس پیدا کردیم که از نظر تهیونگ خوب بود خریدیم و رفتیم خونه.
.
.
.
.
رفتیم خونه . .... ساعت ۵ بود ما باید ۷ اونجا باشیم برای همین زیاد وقت نداشتم سریع رفتم توی اتاق سریع شروع کردم به اماده شدن....
یه دوش ۱۰ مینی گرفتم اومدم بیرون موهامو خشک کردم حالت دادم ..
شروع به ارایش کردن کردم ... ساعت ۶ شده بود ولی اروم ارایش میکردم که خراب نشه .... گردنبندی هم که تهیونگ برام خریده بود رو پوشیدم
.
.
ارایش کمی کردم و رفتم لباس که با تهیونگ خریدم رو پوشیدم ... رفتم جلوی اینه خیلی لباس قشنگی بود قهوه ای و نسکافه ای بود خیلی قشنگه
.... ولی چون یکم یقش بازه تهیونگ مجبورم کرد یهچیزی زیرش بپوشم عیششش ( درد)
( لباس تهیونگ اسلاید دوم ...لباس ، ارایش ، کفش ، گردنبند و موهای ا.ت اسلاید های بعد، )
کارم تموم شد و رفتم پایین ... تهیونگ و دیدم که منتظره پایین.... خیلی لباس قشنگی پوشیده بود خیلی خوشتیپ شده بود لعنتیی
( چشاتو بدزد عیشش)
_____________________________________
_______________________________
میخوام سریع تمومش کنمم
یاععع
۵.۱k
۲۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.