عsarnosht Shirin
عsarnosht Shirin
part.9
ات ویو
=بس کن ، هر کس جای اون بود همین کارو میکرد
هانا. ولی من بهت بگم نگاه اون به تو یجور دیگست ، حالا خودت میبینی
یک هفته بعد
مثل همیشه داشتم از کلاس برمیگشتم شب بود و همه جا خلوت یهو یکی از پشت سرم دستمالی روی دماغم گرفت و سیاهی
وقتی چشامو باز کردم دیدم تو یک خونه متروکه روی صندلی بستنم یهو در باز شد و دو تا مرد اومدن تو ، خیلی ترسیده بودم
یکی. به هوش اومدی کوچولو ، ببینم ترسیدی (خنده)
=به من دست نزن
یکی. بهت نمیخوره اینقدر خشن باشی (نیشخند)
یکی دیگه. هی اگه می خوای زنده بمونی شماره خانوادت رو بده
خیلی ترسیده بودم
کوک ویو
همه روی مبل نشسته بودن منتظر ات
یهو تلفن زنگ خورد
~من برمی دارم
~الو......
part.9
ات ویو
=بس کن ، هر کس جای اون بود همین کارو میکرد
هانا. ولی من بهت بگم نگاه اون به تو یجور دیگست ، حالا خودت میبینی
یک هفته بعد
مثل همیشه داشتم از کلاس برمیگشتم شب بود و همه جا خلوت یهو یکی از پشت سرم دستمالی روی دماغم گرفت و سیاهی
وقتی چشامو باز کردم دیدم تو یک خونه متروکه روی صندلی بستنم یهو در باز شد و دو تا مرد اومدن تو ، خیلی ترسیده بودم
یکی. به هوش اومدی کوچولو ، ببینم ترسیدی (خنده)
=به من دست نزن
یکی. بهت نمیخوره اینقدر خشن باشی (نیشخند)
یکی دیگه. هی اگه می خوای زنده بمونی شماره خانوادت رو بده
خیلی ترسیده بودم
کوک ویو
همه روی مبل نشسته بودن منتظر ات
یهو تلفن زنگ خورد
~من برمی دارم
~الو......
۱۴۳
۳۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.