I am just your bodyguard (part-7-)
itیهو پیامی به گوشیم اومد و دیدم که هانگوک پیام داده
( بهم خبر دادن مادرم حالش بده به خار همین یهو بلند شدم رفتم ببخشید نشد بهت بگم )
اگه اون برادر جونگکوک باشه پس مادرش هم هست . رفتم پیش جونگکوک و
+ آقای جئون؟
کوک : آقای جئون؟ ممنون میشم کوک صدام کنید
+ مادرتون حالش بده
کوک : تو از کجا میدونی
+ برادرتون جئون هانگوک بهم گفت
کوک : مطمئنی
کوک سریع گوشیو از جیبش در آورد و شماره یه نفر رو گرفت
کوک : هانگوک شنیدم حال مادر خوب نیست واقعیت داره
هانکوک: اره کوک ما الان تو بیمارستان...........هستیم اگه میتونی بیا
کوک گوشی رو قطع کرد و رفت پیش پیدینیم. فاصله زیادی ازشون نداشتم میتونستم بشنویم چی میگن ولی صداشون واضح نبود. پیدینیم برگشت طرفم و گفت
پیدینیم : آت تو با جونگکوک برو
تو دلم گفتم یسسسسسس و با کوک از خونه خارج شدیم و با ماشین دیگه رفتیم خواستیم وارد ماشین شیم که گفتم
+ من رانندگی میکنم
کوک جوابمو نداد و نشست و منم نشستم و ماشین رو به حرکت در آوردم و بعد سی مین رسیدیم به بیمارستان . کوک خیلی اظطراب داشت و سریع راه میرفت سمت بخش پزیری
کوک : جئون هی سو کدوم اتاقه؟ ( اسم مادرش هی سو هست )
بهش پذیر : طبقه دوم اتاق شماره ۳۶۷
کوک : ممنون
و طرز راه رفتنش تبدیل شد به دوییدن و سریع وارد آسانسور شدیم و به طریقه دوم رسیدیم . کوک پریشون دنبال شماره اتاق میگشت و از اون ورم طرفدار ها هی دنبالش میموندن
شماره اتاق رو پیدا کرد و واردش شد . همراهش وارد شدم که هانگوک رو بالاسر یه خانم دیدم . خانمه شبیه کوک بود . هانگوک وقتی منو دید خواست اسممو صدا بزنه ولی من با دستم بهش گفتم که نمیخوام کوک بفهمه ما باهم دوستیم
عین قریبه رفتار میکردیم و
هانگوک : کوک این دختر کیه
کوک : بادیگارد شخصی
هانگوک : چرا شخصی
کوک : انقد سوال نپرس بگو حال مادر چطوره
هانگوک : خوبه گفتن فشارش رفته بالا و بیهوش شده چند دقیقه دیگه به هوش میاد
سکوت عمیقی بین ما سه تا حفر کرده بود و با صدای خانمه این سکوت شکست
خانم : پسرم ( چرا تو همه فیلما این واژه پسرم از مود نمیفته؟:/)
کوک و هانگوک : مادر
خانمه نگاهش به من افتاد و چشمامون به هم قفل شد
به من اشاره کرد و گفت
خانم : چه دختر خوشگلی تو کی هستی
+ کیم اتم بادیگارد شخصی کوک
خانم : ایگوو چه دختر خوشگلی . کوک پسرم چه دختر خوشگلی رو انتخاب کردی
کوک : ( خنده ) مامان من انتخاب نکردم کمپانی انتخاب کرده
و بعد کوک روشو برگردوند به منو نگاهم کرد
از اینکه انتخابش نبودم ناراحت بودم
:)
( بهم خبر دادن مادرم حالش بده به خار همین یهو بلند شدم رفتم ببخشید نشد بهت بگم )
اگه اون برادر جونگکوک باشه پس مادرش هم هست . رفتم پیش جونگکوک و
+ آقای جئون؟
کوک : آقای جئون؟ ممنون میشم کوک صدام کنید
+ مادرتون حالش بده
کوک : تو از کجا میدونی
+ برادرتون جئون هانگوک بهم گفت
کوک : مطمئنی
کوک سریع گوشیو از جیبش در آورد و شماره یه نفر رو گرفت
کوک : هانگوک شنیدم حال مادر خوب نیست واقعیت داره
هانکوک: اره کوک ما الان تو بیمارستان...........هستیم اگه میتونی بیا
کوک گوشی رو قطع کرد و رفت پیش پیدینیم. فاصله زیادی ازشون نداشتم میتونستم بشنویم چی میگن ولی صداشون واضح نبود. پیدینیم برگشت طرفم و گفت
پیدینیم : آت تو با جونگکوک برو
تو دلم گفتم یسسسسسس و با کوک از خونه خارج شدیم و با ماشین دیگه رفتیم خواستیم وارد ماشین شیم که گفتم
+ من رانندگی میکنم
کوک جوابمو نداد و نشست و منم نشستم و ماشین رو به حرکت در آوردم و بعد سی مین رسیدیم به بیمارستان . کوک خیلی اظطراب داشت و سریع راه میرفت سمت بخش پزیری
کوک : جئون هی سو کدوم اتاقه؟ ( اسم مادرش هی سو هست )
بهش پذیر : طبقه دوم اتاق شماره ۳۶۷
کوک : ممنون
و طرز راه رفتنش تبدیل شد به دوییدن و سریع وارد آسانسور شدیم و به طریقه دوم رسیدیم . کوک پریشون دنبال شماره اتاق میگشت و از اون ورم طرفدار ها هی دنبالش میموندن
شماره اتاق رو پیدا کرد و واردش شد . همراهش وارد شدم که هانگوک رو بالاسر یه خانم دیدم . خانمه شبیه کوک بود . هانگوک وقتی منو دید خواست اسممو صدا بزنه ولی من با دستم بهش گفتم که نمیخوام کوک بفهمه ما باهم دوستیم
عین قریبه رفتار میکردیم و
هانگوک : کوک این دختر کیه
کوک : بادیگارد شخصی
هانگوک : چرا شخصی
کوک : انقد سوال نپرس بگو حال مادر چطوره
هانگوک : خوبه گفتن فشارش رفته بالا و بیهوش شده چند دقیقه دیگه به هوش میاد
سکوت عمیقی بین ما سه تا حفر کرده بود و با صدای خانمه این سکوت شکست
خانم : پسرم ( چرا تو همه فیلما این واژه پسرم از مود نمیفته؟:/)
کوک و هانگوک : مادر
خانمه نگاهش به من افتاد و چشمامون به هم قفل شد
به من اشاره کرد و گفت
خانم : چه دختر خوشگلی تو کی هستی
+ کیم اتم بادیگارد شخصی کوک
خانم : ایگوو چه دختر خوشگلی . کوک پسرم چه دختر خوشگلی رو انتخاب کردی
کوک : ( خنده ) مامان من انتخاب نکردم کمپانی انتخاب کرده
و بعد کوک روشو برگردوند به منو نگاهم کرد
از اینکه انتخابش نبودم ناراحت بودم
:)
۲۰.۵k
۰۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.