فقط یکبار دیگر p23
از تو کیفم یه کیک برداشتم و بازش کردم اولین گاز رو که زدم در باز شد ، با دیدن جیمین دستمو جلوی دهنم گرفتم و با دهان تقریبن پر گفتم سلام
جوابمو داد و راه افتاد به سمت در خروجی خونه
سری کیک رو داخل کیفم انداختم و بعد از انداختنش روی دوشم کنارش راه افتادم
جلوی در ایستاد رو به نگهبان گفت: راننده اومده؟
اون هم جواب داد: بله
نگهبان در پارکینگ رو باز کرد ...همون راننده ی دیروزی ماشین در آورد داخل
منو جیمین سوار شدیم و از خونه زد بيرون به سمت کمپانی روند
جیمین رفت طبقه بالا و من هم رفتم طبقه اول تو رختکن
همه مثل من خوابآلوده بودن معلومه دیشب نتونستن بخوابن
جیمز با چشای نیمه باز سلامی بهم داد و منم با لحن خسته ام جوابشو دادم
وقت تمرین شد رفتیم تو سالن بعد از صف بستن استاد رو به رومون قرار گرفت و دقیق به چهره هامون نگاه میکرد
انتظار داشتم مثل دیروز زمان تمرینامون رو بگه ولی گفت: بخاطر کارتون و شیفتی که دارید این روزا زمان کمتری رو تمرین میکنین،فعلا ۲۰ دیقه تمرین کششی انجام بدین بعد بهتون میگم
یه دایره درست کردین و مثل دیروز تمرین رو شروع کرديم استاد هم نظارت میکرد
بلاخره تموم شد مطمئن بودم اگه میخواستیم بدوییم حتی ۵ دقیقه هم نمیتونستم بدوم
کف دو دستشو بهم زد و با صداش توجه ما جلب شد: حالا میتونید برید خوابگاه و ۱ ساعت بخوابید فقط ۱ ساعت
خوشحالی تو چهره همه پیدا شد کلی استاد رو دعا کردم که مارو درک کرد
رفتیم رختکن ..سری وارد اتاقک شدم و کلاهم درآوردم ،اگه میخوابیدم به احتمال زیاد کلاهم از سرم میوفتاد پس با گیره هایی ک توی موهام بود به کلاه وصل کردم
پشت کلاه رو کردم تو گیره و بعد به کش موهام زدم به طوری که اگه کلاه از میوفتاد کش موهام هم باز میشد البته کسی که به کلاه من کاری نداره
وقتی مطمئن شدم کلاه رو سرم کیپه اومدم بیرون گوشیم رو برداشتم و با بقیه رفتیم سمت خوابگاه
تا حالا نیومده بودم خوابگاه توی هر اتاق سه تا تخت بود البته دو طبقه
همه جا تمیز بود و روی تخت ها هم ملافه سفید بود
جیمز: کانگ سو بیا تو این اتاق ، من همیشه اینجا میخوابم تخت بالای من خالیه تو بیا اونجا
من: باشه
داخل شدیم و تخت رو نشونم داد ..خواستم از نردبونش برم بالا ک گوشیم زنگ خورد
با اومدن اسم مامان رو صفحه گوشی یادم افتاد از وقتی اومدم فراموش کردم بهش زنگ بزنم اونجا هم که نمیشد جواب داد
من: جیمز من میرم تلفنو جواب بدم چند دیقه دیگه میام
جوابمو داد و راه افتاد به سمت در خروجی خونه
سری کیک رو داخل کیفم انداختم و بعد از انداختنش روی دوشم کنارش راه افتادم
جلوی در ایستاد رو به نگهبان گفت: راننده اومده؟
اون هم جواب داد: بله
نگهبان در پارکینگ رو باز کرد ...همون راننده ی دیروزی ماشین در آورد داخل
منو جیمین سوار شدیم و از خونه زد بيرون به سمت کمپانی روند
جیمین رفت طبقه بالا و من هم رفتم طبقه اول تو رختکن
همه مثل من خوابآلوده بودن معلومه دیشب نتونستن بخوابن
جیمز با چشای نیمه باز سلامی بهم داد و منم با لحن خسته ام جوابشو دادم
وقت تمرین شد رفتیم تو سالن بعد از صف بستن استاد رو به رومون قرار گرفت و دقیق به چهره هامون نگاه میکرد
انتظار داشتم مثل دیروز زمان تمرینامون رو بگه ولی گفت: بخاطر کارتون و شیفتی که دارید این روزا زمان کمتری رو تمرین میکنین،فعلا ۲۰ دیقه تمرین کششی انجام بدین بعد بهتون میگم
یه دایره درست کردین و مثل دیروز تمرین رو شروع کرديم استاد هم نظارت میکرد
بلاخره تموم شد مطمئن بودم اگه میخواستیم بدوییم حتی ۵ دقیقه هم نمیتونستم بدوم
کف دو دستشو بهم زد و با صداش توجه ما جلب شد: حالا میتونید برید خوابگاه و ۱ ساعت بخوابید فقط ۱ ساعت
خوشحالی تو چهره همه پیدا شد کلی استاد رو دعا کردم که مارو درک کرد
رفتیم رختکن ..سری وارد اتاقک شدم و کلاهم درآوردم ،اگه میخوابیدم به احتمال زیاد کلاهم از سرم میوفتاد پس با گیره هایی ک توی موهام بود به کلاه وصل کردم
پشت کلاه رو کردم تو گیره و بعد به کش موهام زدم به طوری که اگه کلاه از میوفتاد کش موهام هم باز میشد البته کسی که به کلاه من کاری نداره
وقتی مطمئن شدم کلاه رو سرم کیپه اومدم بیرون گوشیم رو برداشتم و با بقیه رفتیم سمت خوابگاه
تا حالا نیومده بودم خوابگاه توی هر اتاق سه تا تخت بود البته دو طبقه
همه جا تمیز بود و روی تخت ها هم ملافه سفید بود
جیمز: کانگ سو بیا تو این اتاق ، من همیشه اینجا میخوابم تخت بالای من خالیه تو بیا اونجا
من: باشه
داخل شدیم و تخت رو نشونم داد ..خواستم از نردبونش برم بالا ک گوشیم زنگ خورد
با اومدن اسم مامان رو صفحه گوشی یادم افتاد از وقتی اومدم فراموش کردم بهش زنگ بزنم اونجا هم که نمیشد جواب داد
من: جیمز من میرم تلفنو جواب بدم چند دیقه دیگه میام
۵۹.۱k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.