ادامه پارت۲
ویو ا/ت
تو بین راه از یونجی پرسیدم گفتم &جنگلی که قراره بریم پیک نیک چطوریه؟( علامت یونجی€علامت هونا~)
€جنگلی که قراره بریم اسمش جنگل ماه سرخ هستش و تو اون جنگل یه محدوده ای داره که وقتی رسیدم اونجا امشب براتون تعریف می کنم
^ معلومه امشب داستان ترسناک برای گفتن داریم قراره بهمون خوش بگذره
& و بعد از دو ساعت رسیدیم جنگل ماه سرخ شروع کردیم وسایل از ماشین آوردیم و آتیش روشن کردیم چهار نفر مون دور آتیش نشسته بودیم
^یونجی قراره بود که بهمون در مورد قضیه محدوده
که تو این جنگل بگی
€ آره الان می گم ،تو این جنگل یه محدوده ای داره اسمش محدوده مرگ هستش که هیچ کس زنده از اونجا برنگشته چون بیشتر ها می گن که تو اون محدوده موجودات افسانه مثل خون آشام ها و گرگینه ها و... وجود داره و اگه به مه های غلیظ برخورد کنی یعنی وارد محدوده مرگ شدی
~چقدر ترسناک
& و بعد به آسمون نگاه کردن ماه تو این جنگل رنگ سرخی داشت پس به خاطر همین که بهش جنگل ماه سرخ می گن و بعد چند دقیقه آتیش داشت خاموش می شد
€ آتیش داره خاموش می شه بهتره یکی مون بره هیزم جمع کنه
& من می رم هیزم می یارم
~ ا/ت بهتره باهم بریم اگه تنهایی بری ممکنه وارد محدوده مرگ بشی
& بعد با هم رفتیم که هیزم جمع کنیم و بعد جمع کردن هیزم خواستیم برگردیم بعد چند دقیقه راه رفتن دوباره به جایی که هیزم جمع کردیم برگشتیم برای همین به راه رفتن ادامه دادیم اما هرچه جلو تر می رفتن مهه هی غلیظ تر می شد طوری که نمی تونستی جایی ببینی
که گفتم& بچه ها فک کنم ما.. توی
€ محدوده مرگ هستیم
^ حالا باید چی کار کنیم؟ اینجا هم که آنتن نمی ده بچه ها ببینید مال شما جواب می ده
~نه جواب نمی ده (نویسنده:آخه دختر توی جنگل هستین بعد انتظار داری تو جنگل آنتن بده)
€باید منتظر باشیم که یکی بیاد کمک مون مجبوریم شب همین جا بخوابیم
& هوا خیلی سرد بود برای همین موقع خوابیدن مجبور شدیم هم بغل کنیم که یخ نزنیم یهو احساس کردم یه چیزی از پشت سرم به سرعت رد شد بیدار شدم بعد یه سایه عجیب رد می شد ترسیدم یوون بیدار کردم
&یوون بیدار شو
^چیزی شده؟
& می گم یه چیزی مثل سایه داره از کنارمون رد می شه نکنه گرگ یا گرگینه باشه؟
بعد یونجی و هونا بیدار شدن بلند شدیم که یهو
خب برای پارت بعد از این به بعد شرط می زارم
۱۰ تا کلمات
۱۵ تا لایک
تو بین راه از یونجی پرسیدم گفتم &جنگلی که قراره بریم پیک نیک چطوریه؟( علامت یونجی€علامت هونا~)
€جنگلی که قراره بریم اسمش جنگل ماه سرخ هستش و تو اون جنگل یه محدوده ای داره که وقتی رسیدم اونجا امشب براتون تعریف می کنم
^ معلومه امشب داستان ترسناک برای گفتن داریم قراره بهمون خوش بگذره
& و بعد از دو ساعت رسیدیم جنگل ماه سرخ شروع کردیم وسایل از ماشین آوردیم و آتیش روشن کردیم چهار نفر مون دور آتیش نشسته بودیم
^یونجی قراره بود که بهمون در مورد قضیه محدوده
که تو این جنگل بگی
€ آره الان می گم ،تو این جنگل یه محدوده ای داره اسمش محدوده مرگ هستش که هیچ کس زنده از اونجا برنگشته چون بیشتر ها می گن که تو اون محدوده موجودات افسانه مثل خون آشام ها و گرگینه ها و... وجود داره و اگه به مه های غلیظ برخورد کنی یعنی وارد محدوده مرگ شدی
~چقدر ترسناک
& و بعد به آسمون نگاه کردن ماه تو این جنگل رنگ سرخی داشت پس به خاطر همین که بهش جنگل ماه سرخ می گن و بعد چند دقیقه آتیش داشت خاموش می شد
€ آتیش داره خاموش می شه بهتره یکی مون بره هیزم جمع کنه
& من می رم هیزم می یارم
~ ا/ت بهتره باهم بریم اگه تنهایی بری ممکنه وارد محدوده مرگ بشی
& بعد با هم رفتیم که هیزم جمع کنیم و بعد جمع کردن هیزم خواستیم برگردیم بعد چند دقیقه راه رفتن دوباره به جایی که هیزم جمع کردیم برگشتیم برای همین به راه رفتن ادامه دادیم اما هرچه جلو تر می رفتن مهه هی غلیظ تر می شد طوری که نمی تونستی جایی ببینی
که گفتم& بچه ها فک کنم ما.. توی
€ محدوده مرگ هستیم
^ حالا باید چی کار کنیم؟ اینجا هم که آنتن نمی ده بچه ها ببینید مال شما جواب می ده
~نه جواب نمی ده (نویسنده:آخه دختر توی جنگل هستین بعد انتظار داری تو جنگل آنتن بده)
€باید منتظر باشیم که یکی بیاد کمک مون مجبوریم شب همین جا بخوابیم
& هوا خیلی سرد بود برای همین موقع خوابیدن مجبور شدیم هم بغل کنیم که یخ نزنیم یهو احساس کردم یه چیزی از پشت سرم به سرعت رد شد بیدار شدم بعد یه سایه عجیب رد می شد ترسیدم یوون بیدار کردم
&یوون بیدار شو
^چیزی شده؟
& می گم یه چیزی مثل سایه داره از کنارمون رد می شه نکنه گرگ یا گرگینه باشه؟
بعد یونجی و هونا بیدار شدن بلند شدیم که یهو
خب برای پارت بعد از این به بعد شرط می زارم
۱۰ تا کلمات
۱۵ تا لایک
۴۰.۸k
۲۴ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.