kooki👿
🥩 part 19🥩
🍍kooki🍍
ه.ی:یاااااااا
صبح ساعت 7 بیدارم شدیم
ه.ی:صبح بخیر عشقم
کوک:صبح بخیر بیبی من
روی گوشیم رو نگاه کردم به پیام از طرف کمپانی
ه.ی:هوراااا
کوک:چی شده؟
ه.ی:امروز کمپانی بسته
کوک:خوبه پس میتونمحسابی اذیتت کنم
رفتیم و صبحونه خوردیم
کوک منو بغل کرد و روی مبل گذاشت
کوک رفت و لپ تاپ رو آورد فیلم رو شروع کرد و یکم پفیلا آورد
کوک:فیلم ترسناک😈👹
یهو انابل رو نشون داد خود به خود جیغ کشیدم و رفتم بغل کوک
کوک:هی بیب نترس
ه.ی:مگه قصدت همین نیس
کوک:نه قصدم یه بوسه گرم از اون لبای صورتیته
لبام رو روی لباش گذاشتم و طولانی بوسیدم
کوک سرم رو روی سینه هاش گذاشت
صدای قلبش رو که شنیدم گریم گرفت
لباسش خیس شد و فهمید دارم گریه میکنم
کوک:چیزی شده بیبی؟
ه.ی:راستش آره
کوک:بگو چشیده
ه.ی:و همونیم که یه روز آرزوی اومدن به کنسرتت رو داشتم
ه.ی:اما الان ضربان قلبت رو میشنوم
کوک محکم بغلم کرد و با احساس تر از همیشه لبم رو بوسید
کوک:ناراحتی نداره که مهم اینه که الان عشق منی
تو بغلم خوابش برد منم خوابیدم
وقتیکه بیدار شدیم.....
تا پارت بعد بابای 🎃🧡
Faitying baby🖤🕷️
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
🍍kooki🍍
ه.ی:یاااااااا
صبح ساعت 7 بیدارم شدیم
ه.ی:صبح بخیر عشقم
کوک:صبح بخیر بیبی من
روی گوشیم رو نگاه کردم به پیام از طرف کمپانی
ه.ی:هوراااا
کوک:چی شده؟
ه.ی:امروز کمپانی بسته
کوک:خوبه پس میتونمحسابی اذیتت کنم
رفتیم و صبحونه خوردیم
کوک منو بغل کرد و روی مبل گذاشت
کوک رفت و لپ تاپ رو آورد فیلم رو شروع کرد و یکم پفیلا آورد
کوک:فیلم ترسناک😈👹
یهو انابل رو نشون داد خود به خود جیغ کشیدم و رفتم بغل کوک
کوک:هی بیب نترس
ه.ی:مگه قصدت همین نیس
کوک:نه قصدم یه بوسه گرم از اون لبای صورتیته
لبام رو روی لباش گذاشتم و طولانی بوسیدم
کوک سرم رو روی سینه هاش گذاشت
صدای قلبش رو که شنیدم گریم گرفت
لباسش خیس شد و فهمید دارم گریه میکنم
کوک:چیزی شده بیبی؟
ه.ی:راستش آره
کوک:بگو چشیده
ه.ی:و همونیم که یه روز آرزوی اومدن به کنسرتت رو داشتم
ه.ی:اما الان ضربان قلبت رو میشنوم
کوک محکم بغلم کرد و با احساس تر از همیشه لبم رو بوسید
کوک:ناراحتی نداره که مهم اینه که الان عشق منی
تو بغلم خوابش برد منم خوابیدم
وقتیکه بیدار شدیم.....
تا پارت بعد بابای 🎃🧡
Faitying baby🖤🕷️
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
۲۹.۲k
۱۵ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.