پــارت: 1
تو گوشی بودم که صدای در اومد هعی جین هواس پرت رفتم در واسش باز کردم
=به به خواهر یکم خوشگلم
+یاااااا مرتیکه گوزو من یکم خوشگلم؟؟؟؟؟ کیوت نگاش کردم
=خب بچهههههه کیوت نشوووووو ناهار چیه
&گشنگی پلو
=واقعا که براتو متاسفم من نباشم یا خدمتکارا شما میمیرید وقتی نمیتونید غذا درست کنید غلطم میکنید بهشون مرخصی میدین شما گوزا که از پس خودتو بر نمیاین........
همینجوری غر میزد و رفت لباساشو عوض کرد و رفت آشپزخونه
خندیدم
رفتم تو اتاقم در بستم چشمم به عکس خانوادگیمون افتاد مامان جین نامجون رو صورت بابامو خط خطی کرده بودم چون ازش خوبی مهر محبت پدرانه ندیدم و مامانم رفتم دستی روی عکس کشیدم
صورت مامانمو بوسیدم تا اونجایی که نامجون گفته به دست یه پسر 15 ساله کشته شد بخاطر اینکه مامانم با مامان تون پسره دعوا میکنه مامانم اون مادرو فقطت بخاطر ما میکشه پسره هم یه گلدون تو سر مامانم میزنه مامانم هم....
عکس گذاشتم سرجاش رفتم حموم نیم ساعت تو حموم بودم اومدم بیرون موهامو شونه کردم خشک کردم یه دامن سفید یه تیشرت کوتاه صورتی پوشیدم موهامو خرگوشی بستم دمپایه صورتیه پشمالومو پوشیدم رفتم پایین که با صورت عصبیه جین مواجه شدم
=چهارساعت دارم صدات میکنم کجاییی؟
لپشو بوسبدم
+با اجازتون حموم
دستشو گرفتم بردمش سمت میز ناهار
تا خواست غر بزنه یه مرغ سرخ شده کردم تو دهنش که از داغیش بالا پایین میشد (مغزم 😃🔪)
&سوزونیدش دختر
+خیلی جدیدن غر میزنیا یه مافیا ک انقد غر غرو نمیشه مگه نه نامجون نگاه مثل یه جتلمن نشسته
=یاااا من حتلمن نیستم
دیدم عین یه مردم سرد خشن نشسته غذا میخوره
بلند خندبدم
+ابهتت تو چشام
غذامو خوردم ظرفارو جمع کردم از جین تشکر کردم رفتم یه هودیه پشمالویه سفید برداشتم پوشیدم یه کتاب برداشتم با گوشیم رفتم تو حیاط پشت عمارت از جین نامجون خواسته بودم اون پشتو بخاطر من گل های رز صورتیه سفید بکارن
رفتم رو تابم نشستم یه سیب از روی میز برداشتم خدمو تاب میدادم سیب میخورم کتاب میخوندم کتابم تموم شد به گلها آب میدادم تا جین نامحون بیان جین نمیزاشت برم بیرون چون یا بابام برای باج گرفتن از جین نامجون میدوزدیدم یا بقیه دشمنای داداشام نمیدونم چرا همه سر من دعوا دارن ولی یه دلیلش روشنه چون کل دشمنای جین نامجون فهمیدن ک نقطه ضعفشونم خط قرمزشون تا راحت تر باج بگیرن روی زمین دراز کشیدم که چشام گرم شد.....
اگر شرطارو برسونید امشب یه پارت دیگه میزارم اگر نه که فردا میزارم
لایک: 10
کامنت: 10
#BTS
#فیک
=به به خواهر یکم خوشگلم
+یاااااا مرتیکه گوزو من یکم خوشگلم؟؟؟؟؟ کیوت نگاش کردم
=خب بچهههههه کیوت نشوووووو ناهار چیه
&گشنگی پلو
=واقعا که براتو متاسفم من نباشم یا خدمتکارا شما میمیرید وقتی نمیتونید غذا درست کنید غلطم میکنید بهشون مرخصی میدین شما گوزا که از پس خودتو بر نمیاین........
همینجوری غر میزد و رفت لباساشو عوض کرد و رفت آشپزخونه
خندیدم
رفتم تو اتاقم در بستم چشمم به عکس خانوادگیمون افتاد مامان جین نامجون رو صورت بابامو خط خطی کرده بودم چون ازش خوبی مهر محبت پدرانه ندیدم و مامانم رفتم دستی روی عکس کشیدم
صورت مامانمو بوسیدم تا اونجایی که نامجون گفته به دست یه پسر 15 ساله کشته شد بخاطر اینکه مامانم با مامان تون پسره دعوا میکنه مامانم اون مادرو فقطت بخاطر ما میکشه پسره هم یه گلدون تو سر مامانم میزنه مامانم هم....
عکس گذاشتم سرجاش رفتم حموم نیم ساعت تو حموم بودم اومدم بیرون موهامو شونه کردم خشک کردم یه دامن سفید یه تیشرت کوتاه صورتی پوشیدم موهامو خرگوشی بستم دمپایه صورتیه پشمالومو پوشیدم رفتم پایین که با صورت عصبیه جین مواجه شدم
=چهارساعت دارم صدات میکنم کجاییی؟
لپشو بوسبدم
+با اجازتون حموم
دستشو گرفتم بردمش سمت میز ناهار
تا خواست غر بزنه یه مرغ سرخ شده کردم تو دهنش که از داغیش بالا پایین میشد (مغزم 😃🔪)
&سوزونیدش دختر
+خیلی جدیدن غر میزنیا یه مافیا ک انقد غر غرو نمیشه مگه نه نامجون نگاه مثل یه جتلمن نشسته
=یاااا من حتلمن نیستم
دیدم عین یه مردم سرد خشن نشسته غذا میخوره
بلند خندبدم
+ابهتت تو چشام
غذامو خوردم ظرفارو جمع کردم از جین تشکر کردم رفتم یه هودیه پشمالویه سفید برداشتم پوشیدم یه کتاب برداشتم با گوشیم رفتم تو حیاط پشت عمارت از جین نامجون خواسته بودم اون پشتو بخاطر من گل های رز صورتیه سفید بکارن
رفتم رو تابم نشستم یه سیب از روی میز برداشتم خدمو تاب میدادم سیب میخورم کتاب میخوندم کتابم تموم شد به گلها آب میدادم تا جین نامحون بیان جین نمیزاشت برم بیرون چون یا بابام برای باج گرفتن از جین نامجون میدوزدیدم یا بقیه دشمنای داداشام نمیدونم چرا همه سر من دعوا دارن ولی یه دلیلش روشنه چون کل دشمنای جین نامجون فهمیدن ک نقطه ضعفشونم خط قرمزشون تا راحت تر باج بگیرن روی زمین دراز کشیدم که چشام گرم شد.....
اگر شرطارو برسونید امشب یه پارت دیگه میزارم اگر نه که فردا میزارم
لایک: 10
کامنت: 10
#BTS
#فیک
۸.۳k
۱۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.