ا.ت. نمیبخشم
ا.ت. نمیبخشم
ته. اهههه
ا.ت. باشه(خنده)
یهو محکم بقلم کرد که گلاب به روتون رودم نزدیک بود از دهنم بیاد بیرون
پرش زمانی به شب
ا.ت. هر وقت باید تو این خونه دعوا شه
ته. اونم همش تقصیر توعه
ا.ت. من ؟ نه خودت فکر کن من؟ من الان چیزی بهت گفتم زدی گلدون یادگاری مامانم رو شکوندی من باید تا کی همینطوری تو این زجر بکشم اگه به فکر من نیستی میتونیم کات کنیم
ته. باشه از فردا صبح وسایلتو جمع میکنی گورتو از اینجا گم میکنی
ا.ت. اینطوری میگفتی اون رویایی که برام تعریف میکردی من از اول نباید بهت اعتماد میکردم که به این روزی بی افتم ، شب بخیر آقای کیم تهیونگ،(بقذ)
ته. برو بابا
بدون هیچ توجهی به حرف های تهیونگ رفتم تو اتاقم و درو بستم و بدون هیچ حرفی با گریه خوابیدم
فردا صبح
بلند شدم و از تخت اومدم بیرون رفتم تو حال دیدم تهیونگ ساک هام رو گذاشته دم در تعجب کردم که یهو یاده دیشب افتادم
ا.ت. نیازی نبود جمع بکنی خودم جمع میکردم
ته. کله صبح نمیخواد شیرین زبونی کنی لباساتو گذاشتم رو تخت برو بپوش من خودم نمیبرمت تاکسی برات گرفتم پوله کرایه هم خودت میدی
از چشمام اشک اومد بیرون و سریع پاک کردم و رفتم لباسامو پوشیدم و ساک هام رو گرفتم و رفتم .
پایان پرش زمان
تو چادر بودیم که جینا بهم پیام داد
؛ ا.ت صدای گریه هاتو میشنوم لطفا دیگه به فکرش نباش خب
:خب چیکار کنم جینا تو یه راه حل بده
؛ بهش فکر نکن..
: نمیتونم
؛ دیگه کاری از من ساخته نیست شب بخیر
: شب بخیر
یکم چشمام گرم گرفته بود که صدای قدم زدن یکی روی برگ های خشک شنیدم گفتم شاید گربه باشه و دوباره چشمام رو بستم یهو حس کردم یکی اومد تو چادرم بلند شدم میخواستم جیغ بزنم که جلوی دهنم رو گرفت
ته. منم جیغ نکش
ا.ت. تو اینجا چیکار میکنی
ته. اومدم یه چیزی بهت بگم شاید فرض کنی که باز مست کردم ولی نه کاملا جدی هستم
ا.ت. برو بخواب من با تو هیچ نسبتی ندارم لطفا تنهام بزار
دراز کشیدم و اونم پیشم دراز کشید
ا.ت. میشه ولم کنی
ته. نه
ا.ت. این همیشه به آدم میچسبی ، خب بگو چی میخواستی بگی ؟
ته. من از وقتی که رفتی یعنی خب چطوری بگم ، از وقتی که تو رفتی خونه سوتو کور شد....
ا.ت. صبر کن یعنی میگی که باز برگردم ؟
ته. اره
ا.ت. نه
ته. چرا (ناراحت)
ا.ت. یادت نیست خودت منو بیرون کردی من با کلی بدبختی تونستم پول جور کنم که خونه بگیرم منم دقیقا این تو بودم بدون تو هیچ هدفی برای زنده موندن نداشتم تو وقتی پیشم نبودی من ۰ بودم
ته. ولی من دلم برات تنگ شده(بقذ)
ا.ت. توهم این منی،
ته. یعنی تو هم دلت برام تنگ شده؟
ا.ت. اره
ته. پس چرا بر نمیگردی
ا.ت. ا....
تا میخواستم حرف بزنن نور چراغ قهوه رو دیدیم سریع تهیونگ منو گرفت و برد زیر پتو
تهیونگ. خنده
ا.ت. خنده
ته. الان دوسم داری ؟
ا.ت. اره
و...
ته. اهههه
ا.ت. باشه(خنده)
یهو محکم بقلم کرد که گلاب به روتون رودم نزدیک بود از دهنم بیاد بیرون
پرش زمانی به شب
ا.ت. هر وقت باید تو این خونه دعوا شه
ته. اونم همش تقصیر توعه
ا.ت. من ؟ نه خودت فکر کن من؟ من الان چیزی بهت گفتم زدی گلدون یادگاری مامانم رو شکوندی من باید تا کی همینطوری تو این زجر بکشم اگه به فکر من نیستی میتونیم کات کنیم
ته. باشه از فردا صبح وسایلتو جمع میکنی گورتو از اینجا گم میکنی
ا.ت. اینطوری میگفتی اون رویایی که برام تعریف میکردی من از اول نباید بهت اعتماد میکردم که به این روزی بی افتم ، شب بخیر آقای کیم تهیونگ،(بقذ)
ته. برو بابا
بدون هیچ توجهی به حرف های تهیونگ رفتم تو اتاقم و درو بستم و بدون هیچ حرفی با گریه خوابیدم
فردا صبح
بلند شدم و از تخت اومدم بیرون رفتم تو حال دیدم تهیونگ ساک هام رو گذاشته دم در تعجب کردم که یهو یاده دیشب افتادم
ا.ت. نیازی نبود جمع بکنی خودم جمع میکردم
ته. کله صبح نمیخواد شیرین زبونی کنی لباساتو گذاشتم رو تخت برو بپوش من خودم نمیبرمت تاکسی برات گرفتم پوله کرایه هم خودت میدی
از چشمام اشک اومد بیرون و سریع پاک کردم و رفتم لباسامو پوشیدم و ساک هام رو گرفتم و رفتم .
پایان پرش زمان
تو چادر بودیم که جینا بهم پیام داد
؛ ا.ت صدای گریه هاتو میشنوم لطفا دیگه به فکرش نباش خب
:خب چیکار کنم جینا تو یه راه حل بده
؛ بهش فکر نکن..
: نمیتونم
؛ دیگه کاری از من ساخته نیست شب بخیر
: شب بخیر
یکم چشمام گرم گرفته بود که صدای قدم زدن یکی روی برگ های خشک شنیدم گفتم شاید گربه باشه و دوباره چشمام رو بستم یهو حس کردم یکی اومد تو چادرم بلند شدم میخواستم جیغ بزنم که جلوی دهنم رو گرفت
ته. منم جیغ نکش
ا.ت. تو اینجا چیکار میکنی
ته. اومدم یه چیزی بهت بگم شاید فرض کنی که باز مست کردم ولی نه کاملا جدی هستم
ا.ت. برو بخواب من با تو هیچ نسبتی ندارم لطفا تنهام بزار
دراز کشیدم و اونم پیشم دراز کشید
ا.ت. میشه ولم کنی
ته. نه
ا.ت. این همیشه به آدم میچسبی ، خب بگو چی میخواستی بگی ؟
ته. من از وقتی که رفتی یعنی خب چطوری بگم ، از وقتی که تو رفتی خونه سوتو کور شد....
ا.ت. صبر کن یعنی میگی که باز برگردم ؟
ته. اره
ا.ت. نه
ته. چرا (ناراحت)
ا.ت. یادت نیست خودت منو بیرون کردی من با کلی بدبختی تونستم پول جور کنم که خونه بگیرم منم دقیقا این تو بودم بدون تو هیچ هدفی برای زنده موندن نداشتم تو وقتی پیشم نبودی من ۰ بودم
ته. ولی من دلم برات تنگ شده(بقذ)
ا.ت. توهم این منی،
ته. یعنی تو هم دلت برام تنگ شده؟
ا.ت. اره
ته. پس چرا بر نمیگردی
ا.ت. ا....
تا میخواستم حرف بزنن نور چراغ قهوه رو دیدیم سریع تهیونگ منو گرفت و برد زیر پتو
تهیونگ. خنده
ا.ت. خنده
ته. الان دوسم داری ؟
ا.ت. اره
و...
۳.۶k
۱۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.