پارت9
#پارت9
شیطونکِ بابا🥺💜
+ درو چرا قفل کرده بودی؟؟
_ همینجوری ، چطور؟
+ سینا میخواد بره
_ خب به عنم!! من چیکارکنم؟؟؟
+ زشته بیا باهاش خدافظی کن
_ ای بابا قاصدک جان اونکه هر روز اینجاس دیگه سلام و خدافظی چه معنی میده واقعا؟؟
+ زشته غنچه ، بیا خدافظی کن بد برو تو اتاقت
_ پوعف ، چشم
به اجبار قاصدک به سمت پذیرایی رفتیم ، سینا یه لنگه پا جلوی در ایستاده بود و داشت با مامان حرف میزد
_ عه سینا داری میری؟؟ خب به سلامتی ، فردا کی میای؟؟
قاصدک با آرنج کوبید تو پهلوم که آخی گفتم:
_ آخ طحالم!! خب چرا میزنی؟؟
سینا با مهربونی به قاصدک گفت:
+ قاصدک جان ایراد نداره من به تیکه های غنچه عادت کردم
مامان اخمی بهم کرد و برگشت سمت سینا و گفت:
+ نه خاله این حرفا چیه؟؟ غنچه خیلی تورو دوست داره
آره آره خیلیییی!! میمیرم اصن براش!! آخه این میمون درختی دوسداشتن داره؟؟ مثل کنه همش چسبیده به ما ول کنم نیست که
کاش حداقل این قاصدک جواب مثبت میداد بهش دیگه مجبورنبودیم هر روز ریختشو تحمل کنیم
شیطونکِ بابا🥺💜
+ درو چرا قفل کرده بودی؟؟
_ همینجوری ، چطور؟
+ سینا میخواد بره
_ خب به عنم!! من چیکارکنم؟؟؟
+ زشته بیا باهاش خدافظی کن
_ ای بابا قاصدک جان اونکه هر روز اینجاس دیگه سلام و خدافظی چه معنی میده واقعا؟؟
+ زشته غنچه ، بیا خدافظی کن بد برو تو اتاقت
_ پوعف ، چشم
به اجبار قاصدک به سمت پذیرایی رفتیم ، سینا یه لنگه پا جلوی در ایستاده بود و داشت با مامان حرف میزد
_ عه سینا داری میری؟؟ خب به سلامتی ، فردا کی میای؟؟
قاصدک با آرنج کوبید تو پهلوم که آخی گفتم:
_ آخ طحالم!! خب چرا میزنی؟؟
سینا با مهربونی به قاصدک گفت:
+ قاصدک جان ایراد نداره من به تیکه های غنچه عادت کردم
مامان اخمی بهم کرد و برگشت سمت سینا و گفت:
+ نه خاله این حرفا چیه؟؟ غنچه خیلی تورو دوست داره
آره آره خیلیییی!! میمیرم اصن براش!! آخه این میمون درختی دوسداشتن داره؟؟ مثل کنه همش چسبیده به ما ول کنم نیست که
کاش حداقل این قاصدک جواب مثبت میداد بهش دیگه مجبورنبودیم هر روز ریختشو تحمل کنیم
۲.۵k
۲۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.