فیک یونگی پارت 1
ویو یونگی : سال ۲۰۰۶
صبح بیدار شدم. امروز اولین روز مدرسه بود. امسال کلاس هفتم می رفتم . مدرسه نزدیک بود برای همین پیاده رفتم. وقتی رسیدم از داخل لیست داخل راهروها کلاسم رو پیدا کردم. کلاس خیلی پر سر و صدایی بود و من از سر و صدا متنفرم. وقتی وارد کلاس شدم رفتم ته کلاس نشستم که بعد از چند دقیقه یه دختر هم اومد و نشست میز کنار من. خیلی دختر خوشگلی بود بهش میخورد از اون پایه ها باشه. روی لباسش نوشته بود( مین هه جین ) . پس اسمش اینه. بعد از چند دقیقه معلم اومد. همه ی بچه ها روی صندلی هاشون نشستن و معلم از ما خواست خودمون رو معرفی کنیم و ما هم کردیم.
چند روز بعد
ویو یونگی :
توی این چند روزه به غیر از اون دختره مین هه جین با کسی نه زیاد صحبت کردم و نه زیاد صمیمی شدم. دختر خیلی خوبی بود. اینجوری که فهمیدم خانوادش بعد از به دنیا اوردنش ولش کردن و خانواده ای که الان داره ۲ ساله رفتن امریکا و خودش تنهاعه.
ظهر زنگ خورد. وسایلم رو جمع کردم که برم که یهو.....
اینم از پارت اول
امیدوارم خوشتون بیاد
کامنت فراموش نشه.
صبح بیدار شدم. امروز اولین روز مدرسه بود. امسال کلاس هفتم می رفتم . مدرسه نزدیک بود برای همین پیاده رفتم. وقتی رسیدم از داخل لیست داخل راهروها کلاسم رو پیدا کردم. کلاس خیلی پر سر و صدایی بود و من از سر و صدا متنفرم. وقتی وارد کلاس شدم رفتم ته کلاس نشستم که بعد از چند دقیقه یه دختر هم اومد و نشست میز کنار من. خیلی دختر خوشگلی بود بهش میخورد از اون پایه ها باشه. روی لباسش نوشته بود( مین هه جین ) . پس اسمش اینه. بعد از چند دقیقه معلم اومد. همه ی بچه ها روی صندلی هاشون نشستن و معلم از ما خواست خودمون رو معرفی کنیم و ما هم کردیم.
چند روز بعد
ویو یونگی :
توی این چند روزه به غیر از اون دختره مین هه جین با کسی نه زیاد صحبت کردم و نه زیاد صمیمی شدم. دختر خیلی خوبی بود. اینجوری که فهمیدم خانوادش بعد از به دنیا اوردنش ولش کردن و خانواده ای که الان داره ۲ ساله رفتن امریکا و خودش تنهاعه.
ظهر زنگ خورد. وسایلم رو جمع کردم که برم که یهو.....
اینم از پارت اول
امیدوارم خوشتون بیاد
کامنت فراموش نشه.
۵.۱k
۰۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.