تکپارتی V
تکپارتی مترسک
تهیونگ=_ ا/ت=+
+ :با بهت به تهیونگی که داشت با اون دختر دست به دست هم راه میرفتن نگاه کردم واقعا تعجب می کردم تهیونگی که آنقدر از عشق و عاشقی به من دم میزد الان با اون دختر از پشت به عکس توری که چهرشون مشخص نشده گرفتم و استوری کردم و زیرش نوشتم
«هیچ مترسکی را شبیه گرگ نساختندشبیه شیر و خرس نیز نساختندگاهی فکر می کنم ترسناک تر از آدمیزاد نیافتند.🖤»
به سمت خونه حرکت کردم واقعا از درک آدما خسته شده بودم من چیزی واسه عشقم کم نگذاشته بودم که جوابم این باشه. تو سکوت و تاریکی خونه رو مبل نشسته بودم و به ظلمات خونه خیره شده بودم که در باز شد و تهیونگ ازش با لبخند وارد شد فکر کنم هنوز استوری و ندیده بود برق و روشن کرد و با بهت به منی که نشسته بودم نگاه کرد سلامی دادم و به سمت اتاق مشترکمون حرکت کردم دیدم که نشست رو جای من و گوشیش رو باز کرد حالا وقتش بود به سمت حموم و تیغه اصلاح صورت تهیونگ رفتم برش داشتم و با یه حرکت رو مچ دستم کشیدمش با خونی که فواره زد چشمام روی هم افتاد و آخرین چیزی که شنیدم صدای فریاد بلند تهیونگ بود.
#BTS
تهیونگ=_ ا/ت=+
+ :با بهت به تهیونگی که داشت با اون دختر دست به دست هم راه میرفتن نگاه کردم واقعا تعجب می کردم تهیونگی که آنقدر از عشق و عاشقی به من دم میزد الان با اون دختر از پشت به عکس توری که چهرشون مشخص نشده گرفتم و استوری کردم و زیرش نوشتم
«هیچ مترسکی را شبیه گرگ نساختندشبیه شیر و خرس نیز نساختندگاهی فکر می کنم ترسناک تر از آدمیزاد نیافتند.🖤»
به سمت خونه حرکت کردم واقعا از درک آدما خسته شده بودم من چیزی واسه عشقم کم نگذاشته بودم که جوابم این باشه. تو سکوت و تاریکی خونه رو مبل نشسته بودم و به ظلمات خونه خیره شده بودم که در باز شد و تهیونگ ازش با لبخند وارد شد فکر کنم هنوز استوری و ندیده بود برق و روشن کرد و با بهت به منی که نشسته بودم نگاه کرد سلامی دادم و به سمت اتاق مشترکمون حرکت کردم دیدم که نشست رو جای من و گوشیش رو باز کرد حالا وقتش بود به سمت حموم و تیغه اصلاح صورت تهیونگ رفتم برش داشتم و با یه حرکت رو مچ دستم کشیدمش با خونی که فواره زد چشمام روی هم افتاد و آخرین چیزی که شنیدم صدای فریاد بلند تهیونگ بود.
#BTS
۳.۳k
۰۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.