تصادف عشق p4
یه نفر اومد سمتمون و به ا.ت با تعجب نگاه میکرد .
(این یارو دوست پسر قبلیه ا.ت بوده که به ا.ت خیانت میکنه بعدم ا.ت میفهمه و ازش جدا میشه علامت یارو * )
ا.ت ویو.
*ا.ت؟ خودتی؟
+لیام؟تو اینجا چی میخوای؟(سرد)
*هنوز ازم دلخوری؟
+میخوای از کسی که بهم خیانت کرده دلخور نباشم؟
*ببین من متاسفم هنوزم دوست دارم
+من دیگه دوست ندارم
بلند شدم و از در رفتم بیرون کوک پشت سرم اومد دستم و کشید
-این کی بود؟
+معلوم نیست؟
-چرا ولی میخوام همه چیز و از زبون خودت بشنوم
+باشه
-بیا بریم تو ماشین
+باشه
(داخل ماشین)
-خب بگو
+ببین این دوست پسر قبلیم بود که بهم خیانت کرد و ازش جدا شدم ولی اون همش میگفت من هنوز دوست دارم و از این چرت و پرتا
-جالبه
+خب بیا بریم یه جایی
-کجا؟
+من یه کاراعوکی میشناسم جای باحالیه همیشه با دخترا میرم اونجا (با ذوق و خوشحالی)
-باشه بریم
ا.ت ویو توی کاراعوکی:
-خب چرا قبول کردی باهم قرار بزاریم؟
نمیخواستم واقعیت و بگم این که دوستش دارم چون مطمئن نیستم اونم دوستم داشته باشه و نمیخوام بعد ضایع بشم
+بزار خلاصه بگم، میدونی که پدرم بیماره بهم گفت باید ازدواج کنم و ریاست شرکت و به دست بگیرم ، منم میخوام تو نقش شوهرم و بازی کنی، یعنی یه ازدواج الکی کنیم ، تازه توهم بهم بدهکاری!
-توقع داری قبول کنم؟
+اره؟
-باشه قبوله
+واقعا (باذوق)
-اره(لبخند )
+مرسییییییی(میپره بغل کوک )
.
.
.
.
میدونم کم نوشت ولی چه کنم پارت بعد حتما بیشتر مینویسم🫧🕯
(این یارو دوست پسر قبلیه ا.ت بوده که به ا.ت خیانت میکنه بعدم ا.ت میفهمه و ازش جدا میشه علامت یارو * )
ا.ت ویو.
*ا.ت؟ خودتی؟
+لیام؟تو اینجا چی میخوای؟(سرد)
*هنوز ازم دلخوری؟
+میخوای از کسی که بهم خیانت کرده دلخور نباشم؟
*ببین من متاسفم هنوزم دوست دارم
+من دیگه دوست ندارم
بلند شدم و از در رفتم بیرون کوک پشت سرم اومد دستم و کشید
-این کی بود؟
+معلوم نیست؟
-چرا ولی میخوام همه چیز و از زبون خودت بشنوم
+باشه
-بیا بریم تو ماشین
+باشه
(داخل ماشین)
-خب بگو
+ببین این دوست پسر قبلیم بود که بهم خیانت کرد و ازش جدا شدم ولی اون همش میگفت من هنوز دوست دارم و از این چرت و پرتا
-جالبه
+خب بیا بریم یه جایی
-کجا؟
+من یه کاراعوکی میشناسم جای باحالیه همیشه با دخترا میرم اونجا (با ذوق و خوشحالی)
-باشه بریم
ا.ت ویو توی کاراعوکی:
-خب چرا قبول کردی باهم قرار بزاریم؟
نمیخواستم واقعیت و بگم این که دوستش دارم چون مطمئن نیستم اونم دوستم داشته باشه و نمیخوام بعد ضایع بشم
+بزار خلاصه بگم، میدونی که پدرم بیماره بهم گفت باید ازدواج کنم و ریاست شرکت و به دست بگیرم ، منم میخوام تو نقش شوهرم و بازی کنی، یعنی یه ازدواج الکی کنیم ، تازه توهم بهم بدهکاری!
-توقع داری قبول کنم؟
+اره؟
-باشه قبوله
+واقعا (باذوق)
-اره(لبخند )
+مرسییییییی(میپره بغل کوک )
.
.
.
.
میدونم کم نوشت ولی چه کنم پارت بعد حتما بیشتر مینویسم🫧🕯
۲۷۱
۱۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.