آنتی bts 💚پــارت۱۸💚 کپ👇

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*جیمین
از خواب بیدار شدم. رفتم آشپزخونه. هیچ کس نبود. حتما خوابن. عجیبه همیشه نامجون بیدارمون میکرد. یه لیوان شیر خوردم. رو صندلی نشسته بودم که کوک و وی اومدن..............
وی: سلام صبح بخیر.
کوک: صبح بخیر.
ــ سلام صبح شما هم بخیر.
کوک: بابا کجاست؟ همیشه اون بیدارمون میکرد!!
ــ نمیدونم.
+ حتما منتظر شوگا مونده بعدشم دیر خوابیده. خواب مونده.
هوپی بود.............
ــ مگه کی شوگا برگشته؟
هوپی: نمیدونم. اونقدری خسته بودم که مثل خرس خوابیدم.
وی: منم.
کوک: پس مامان کوشه؟
وی: اونم با نامی منتظر شوگا بود. شاید اونم دیر خوابیده.
مینسو با عجله اومد پایین. عه این چشه؟ رنگشم عین گچ سفید بود.............
وی: سلام زنداداش. چیشده؟ چرا حالت اینطوریه؟
مینسو: از شوگا خبر دارید؟
وی با شیطنت............
وی: مگه پیشت نبود؟
مینسو: تهیونگ حوصله شوخی ندارم. شوگا را ندیدید؟
کوک: اوخی نگران شوهرشه.
مینسو: جانگکووووووک.
کوک: باشه باشه. نه ندیدیمش چطور؟
ــ اتفاقی افتاده؟
مینسو: لعنت. پس خودشه.
هوپی: کی خودشه؟
ـ.
ـ.
ـ.
ـ.
ـ.
ـ.
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره 💚
#آنتی_bts