وقتی برای بدرقه ی سربازی میری پیششون
سناریو
درخواستی
گایز این دوتا درخواستیه....موضوعش مال یکیه اون یکی هم گفته بود ک عاشقانه و طنز قاطی باشه...
خلاصه حالشو ببرید
وقتی دوس دخترشونی و برای بدرقه ی سربازی میری پادگان....
---------------------------
نامجون
اگ بگم جفتتون عین سگ بغض کردید دروغ نگفتم....نامجون سعی میکنه کنار تو قوی باشه و گریه نکنه....کاری ک همیشه ب عنوان وظیفه ی خودش میدونه و انجام میده....ب خودش قول داده ک همیشه پیش تو شخص قوی تر باشه ولی نمیتونه تصور کنه ک این بغل ...اخرین بغل تا دوساله...
-----------------------
جین
+اوپا یعنی تا دو سال نیستی ک همش سر مزه ی غذا غر بزنی؟
در حالی ک داره مماخشو بالا میکشه; نه نیستم...
+یهنی وقتی میخوام بخوابم هیچکی نیست عین گراز خروپف کنه..؟
در حالی ک بلاخره ی اشکش از روی گونه اش میریزه پایین
-نه نیستم...وایسا ببینم چی؟
+یعنی دیگه میتونم با خیال راحت از وسایل روتین پوستیت استفاده کنم؟
-اره حتما.....وایسا ببینم چی داری میگی؟
ا/ت در حال دوییدن ....
+خداحافظ سوکجیننن...درود بر ارامش.....
جین در حالی ک سر جاش داره ب موش خرمایی م جست و خیز کنان فرار میکنه زل زده ....زیرلبی پوزخند میزنه
_بیا و بچه ب سرپرستی بگیر....اگ سگ هم گرفته بودم ی دمی تکون میداد....(چرا اینو مامان من میگه؟)
--------------------
یونگی
ارووم سرتو توی سینه ی یونگی مخفی کرده بودی و نمیخواستی جدا شی ....میتونستی فشار دستای یونگی رو ک دور کمرت حلقه شده بود احساس کنی ....حتی رئیس پادگان هم با دیدن پوزیشنتون ب رحم اومد و گذاشته بود ک یونگی چند دیقه بیشتر پیشت باشه....هر کسی بهتون نگاه میکرد میتونست هاله ی دلتنگی رو ک احاطه تون کرده بود ببینه ...دلتنگی ای ک قراره بود دوسال وجودتون رو ب هم گره بده
-----------------------
جی هوپ
در حالی ک اروم موهاتو نوازش میکرد ...
_منتظرم میمونی دیگه ا/ت .....مگه نه؟
اروم سرتو از روی سینش برمیداری و ب چشمای کشیده و قشنگش خیره میشی....
+جانگ هوسوک ....هیچکی ب غیر خودت منو گردن نمیگیره ....بقیه گردن گیراشون خرابههههه....
اروم دماغتو میگیره....
_نیام ببینم با یکی دیگه میگردی ا/ت....اونوقت خودمو دماغتو میشکونم...
-------------------
جیمین
بعد از هزاران بار بغل و بوس و خدافظی ....وققتی جیمین رفت توی پادگان اروم وارد دفتر رئیس پادگان شدی....
پشت صندلی نشستی تا باهاش صحبت کنی...
+پس لازم به یاداوری نباشه رئیس کیم....حواستون به جوجه ی من باشه ک لای دست و پا له نشه....اون کوچولوئه...گرفتی؟
یهو جیمین از پشت در میاد بیرون
_که من کوچولوئم اره؟
-----------------------
ته ته
-ا/ت یادت باشه روزی 3 وعده غذا رو ک میخوری بعدش دندوناتو مسوک بزنی .....لثه قاتل خاموشه .....
+چشم چشم
-البته با توجه ب عادت غذاییی تو باید ففک کنم تموم ساعات روز در حال مسواک زدن باشی...
+تهیونگ گم میشی یا ی گلوله خالی کنم تو سرت؟
-رفتم رفتم
---------------------
جونگکوک
-کلاهمو بدههههههه....
تو میدونستی ک کوک عاشق موهاش بود و از کله ی کچلش خوشش نمیومد و نمیخواست نشونش بده....پس تا از ماشین پیاده شدین کلاهشو کش رفتی و شروع کردی ب دوییدن
اونم ک ی دستش روی کلش بود تا بپوشونش و دویید دنبال تو....متاسفانه توی راه ک داشتی میدوییدی ب شونه ی شخصی برخورد کردی ...درسته ک اون شخص هیکل گنده ای داشت و قدرت بدنی ش بالا بود ...ولی تو هم زن جئون جونگکوک بودی بلاخره....یارو پخش زمین شد و ی چند تا غلت زد و جونگ کوک هم تو رو گرفت...داشت باهات کلنجارر میرفت تا کلاهشو ازت بگیره ک یهو با صدای داد طرف ب خودتون اومدین
بله بله درست حدس زدین ...از شانس فوق العاده ی زوج دوست داشتنی مون اون کسی ک با اسفالت یکی شده بود رئیس پادگان و مربی جونگ کوک بود و ب خاطر شروع خاطره انگیزتون قراره بود ایشون دهن کوک رو پاره کنه....
-دهنت سرویس ا/ت
درخواستی
گایز این دوتا درخواستیه....موضوعش مال یکیه اون یکی هم گفته بود ک عاشقانه و طنز قاطی باشه...
خلاصه حالشو ببرید
وقتی دوس دخترشونی و برای بدرقه ی سربازی میری پادگان....
---------------------------
نامجون
اگ بگم جفتتون عین سگ بغض کردید دروغ نگفتم....نامجون سعی میکنه کنار تو قوی باشه و گریه نکنه....کاری ک همیشه ب عنوان وظیفه ی خودش میدونه و انجام میده....ب خودش قول داده ک همیشه پیش تو شخص قوی تر باشه ولی نمیتونه تصور کنه ک این بغل ...اخرین بغل تا دوساله...
-----------------------
جین
+اوپا یعنی تا دو سال نیستی ک همش سر مزه ی غذا غر بزنی؟
در حالی ک داره مماخشو بالا میکشه; نه نیستم...
+یهنی وقتی میخوام بخوابم هیچکی نیست عین گراز خروپف کنه..؟
در حالی ک بلاخره ی اشکش از روی گونه اش میریزه پایین
-نه نیستم...وایسا ببینم چی؟
+یعنی دیگه میتونم با خیال راحت از وسایل روتین پوستیت استفاده کنم؟
-اره حتما.....وایسا ببینم چی داری میگی؟
ا/ت در حال دوییدن ....
+خداحافظ سوکجیننن...درود بر ارامش.....
جین در حالی ک سر جاش داره ب موش خرمایی م جست و خیز کنان فرار میکنه زل زده ....زیرلبی پوزخند میزنه
_بیا و بچه ب سرپرستی بگیر....اگ سگ هم گرفته بودم ی دمی تکون میداد....(چرا اینو مامان من میگه؟)
--------------------
یونگی
ارووم سرتو توی سینه ی یونگی مخفی کرده بودی و نمیخواستی جدا شی ....میتونستی فشار دستای یونگی رو ک دور کمرت حلقه شده بود احساس کنی ....حتی رئیس پادگان هم با دیدن پوزیشنتون ب رحم اومد و گذاشته بود ک یونگی چند دیقه بیشتر پیشت باشه....هر کسی بهتون نگاه میکرد میتونست هاله ی دلتنگی رو ک احاطه تون کرده بود ببینه ...دلتنگی ای ک قراره بود دوسال وجودتون رو ب هم گره بده
-----------------------
جی هوپ
در حالی ک اروم موهاتو نوازش میکرد ...
_منتظرم میمونی دیگه ا/ت .....مگه نه؟
اروم سرتو از روی سینش برمیداری و ب چشمای کشیده و قشنگش خیره میشی....
+جانگ هوسوک ....هیچکی ب غیر خودت منو گردن نمیگیره ....بقیه گردن گیراشون خرابههههه....
اروم دماغتو میگیره....
_نیام ببینم با یکی دیگه میگردی ا/ت....اونوقت خودمو دماغتو میشکونم...
-------------------
جیمین
بعد از هزاران بار بغل و بوس و خدافظی ....وققتی جیمین رفت توی پادگان اروم وارد دفتر رئیس پادگان شدی....
پشت صندلی نشستی تا باهاش صحبت کنی...
+پس لازم به یاداوری نباشه رئیس کیم....حواستون به جوجه ی من باشه ک لای دست و پا له نشه....اون کوچولوئه...گرفتی؟
یهو جیمین از پشت در میاد بیرون
_که من کوچولوئم اره؟
-----------------------
ته ته
-ا/ت یادت باشه روزی 3 وعده غذا رو ک میخوری بعدش دندوناتو مسوک بزنی .....لثه قاتل خاموشه .....
+چشم چشم
-البته با توجه ب عادت غذاییی تو باید ففک کنم تموم ساعات روز در حال مسواک زدن باشی...
+تهیونگ گم میشی یا ی گلوله خالی کنم تو سرت؟
-رفتم رفتم
---------------------
جونگکوک
-کلاهمو بدههههههه....
تو میدونستی ک کوک عاشق موهاش بود و از کله ی کچلش خوشش نمیومد و نمیخواست نشونش بده....پس تا از ماشین پیاده شدین کلاهشو کش رفتی و شروع کردی ب دوییدن
اونم ک ی دستش روی کلش بود تا بپوشونش و دویید دنبال تو....متاسفانه توی راه ک داشتی میدوییدی ب شونه ی شخصی برخورد کردی ...درسته ک اون شخص هیکل گنده ای داشت و قدرت بدنی ش بالا بود ...ولی تو هم زن جئون جونگکوک بودی بلاخره....یارو پخش زمین شد و ی چند تا غلت زد و جونگ کوک هم تو رو گرفت...داشت باهات کلنجارر میرفت تا کلاهشو ازت بگیره ک یهو با صدای داد طرف ب خودتون اومدین
بله بله درست حدس زدین ...از شانس فوق العاده ی زوج دوست داشتنی مون اون کسی ک با اسفالت یکی شده بود رئیس پادگان و مربی جونگ کوک بود و ب خاطر شروع خاطره انگیزتون قراره بود ایشون دهن کوک رو پاره کنه....
-دهنت سرویس ا/ت
۲۲.۹k
۱۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.