چند پارتی جیمین وقتی تولدش بود و تو..... p3 اخر
کوک:واییی چه خوشکله بیاید بچینیم جیمین الاناس که برسه خونه هوراااااااا
ا.ت:کوک تو هنوز مث لچه های ۲ ساله هستی
کوک:بس کن
ا.ت:شوخی کردم
رفتن وسایل هارو چیدن و لباس هاشون رو عوض کردن و منتظر بودن جیمین بیاد
ویو جیمین
رفتم خونه که انتظار داشتم ا.ت دیگه ناراحت نباشه و بیاد ولی کسی خونه نبود رفتم آشپزخونه که یه نامه دیدم داخل نامه رو خوندم شوگه شدم مگه دیشب باهاش دعوا نکردم باز بدون اجازه رفت؟ فقط خداکنه چیزیش نشده باشه یه لباس تمیز پوشیدم و رفتم وقتی رسیدم در زدم در باز شد همه جا تاریک بود پیریزی برق رو فشار دادم و روشن شد که دیدم ا.ت و بقیه وایسادن و دست میزنن
بعد کلی باهم جشن گرفتن و اینا
پایاننننن
(همش فیکه و واقعیت نیس )
ا.ت:کوک تو هنوز مث لچه های ۲ ساله هستی
کوک:بس کن
ا.ت:شوخی کردم
رفتن وسایل هارو چیدن و لباس هاشون رو عوض کردن و منتظر بودن جیمین بیاد
ویو جیمین
رفتم خونه که انتظار داشتم ا.ت دیگه ناراحت نباشه و بیاد ولی کسی خونه نبود رفتم آشپزخونه که یه نامه دیدم داخل نامه رو خوندم شوگه شدم مگه دیشب باهاش دعوا نکردم باز بدون اجازه رفت؟ فقط خداکنه چیزیش نشده باشه یه لباس تمیز پوشیدم و رفتم وقتی رسیدم در زدم در باز شد همه جا تاریک بود پیریزی برق رو فشار دادم و روشن شد که دیدم ا.ت و بقیه وایسادن و دست میزنن
بعد کلی باهم جشن گرفتن و اینا
پایاننننن
(همش فیکه و واقعیت نیس )
۱۱.۸k
۲۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.