شاهزاده اهریمن پارت 25
#شاهزاده_اهریمن_پارت_25
×: بیا بگیرش.
نگاش کردم
+: چیو بگیرم؟
×: منو.
توهم ی چیزیت میشه هااا خب این سینی صبحانه رو بگیر مگه ن ک میخواستی کوف کنی؟
+:نمیتونم دستم خیلی درد میکنه.
×: خب ک چی؟ الان توقع نداری ک بهت صبحونه بدم؟
+: من دستم درد میکنه نمیتونم کسی هم نیست ک کمکم کنه پس فقط تو میمونی.
×: عمرااا همین مونده بشینم دونه دونه برات لقمه بگیرم ک حضرت آقا میل بفرمایند.
من برا خانوادمم همچین حرکاتی نزدم ک الان بخوام برای تو انجام بدم.
خب مث اینکه حرف آدم حالش نمیشه وقتی ک از سلاح هسته ایم استفاده کردم اون وقت ببینم برام لقمه میگیری یا نه آقا ویییهان.
شایان بهم میگه خر شرک با این حرکت میتونم بقیه رو وادار ب کاری ک میخوام بکنم.
اینوهم از صدقه سر خودش یاد گرفتم هروقت چیزی از آقاجون یا عمو میخواستیم منو مینداخت جلو تا با این روش ب خواسته هامون برسیم.
صدامو یکم گرفته کردم
+: ویـــهان
جوری سرش رو گرفت بالا ک صدای تق استخونش رو شنیدم.
خدایااا چیزیش نشه خونش بیوفته گردنم..
+: ویهان من درد دارم میخوام داروهامو بخورم نمیتونم تحملش کنم خواهش میکنم.
چشامو براش درشت تر کردم لبامم یکم دادم جلو سرمو کج کردم ک موهام ریخت رو پیشونیم و این حرکت تیر آخرم بود.
+: لطفااا.
مث آدمای مسخ شده اومد جلو سینی صبحانه رو از میز برداشت گذاشت رو تخت خودش هم کنارم نشست
دستش رو گذاشت رو کمرم از تخت فاصله داد بالشت رو پشتم تنظیم کرد بعد آروم تکیم داد.
خودشم شروع کرد ب لقه گرفتن.
ایولللل نگفتم جواب میدهههه ولی بدبخت کلا لال مونی گرفت وگرنه ب طور طبیعی باید الان ی زری میزد.
+: اوم ویهان میشه از اون نوتلا بهم بدی؟
نریزش رو اون خالی خلی میخوام.
بدون هیچ حرفی کاری ک گفتم رو انجام داد.
واقعا انتظار اینهمه خفه بود و مطیع شدن رو ازش نداشتم فکر کنم مغزش با این حرکتم گوز پیچ شد.
ولش کن بابا نوتلا رو بچسب لامصب خارجی هم هست...
یاا این چرا همچین نگاه میکنه چرا مث بز زل زده ب لبم؟
با نگاه خیرش رو لبم ناخودآگاه زبونم رو کشیدم روش
همین کارم باعث شد بیاد جلو و دستش رو بذاره رو گونم.
اینقدر کارش یهویی بود ک این بار نوبت من بود گوز پیچ بشم.
انگشتش رو آروم کشید رو لبم
×: نوتلایه
بعد انگشتش رو مکید.
×: خوشمزست
فکر کنم دیگه سیر شدی این قرص هارو هم تا برمیگردم بخور.
وسایل هارو برداشت و از اتاق خارج شد. انگار ن انگار کاری کرده.
+: الان چی شد؟
این چ سمــــی بود؟ اگه یکی زده بود زیر گوشم اینطوری فازم نمی پرید ک با این کارش فاز ب فازم شدم.
اینا همش تقصیر اون شایان زلیل مرده است،من ب گور عمم بخندم ک دیگه همچین حرکاتی بزنم.
تو روحت شایان با این ایده های مسخرت. ببینمت خودم با قمه آقاجون تیکه تیکت میکنم..
نمنه؟ اقاجون؟؟ یاخداااا ک بفهمه من اینجا لش کردم چوب تو ماتحتم میکنههه.
گوشیم گوشیم کجاست؟
+: ویهااااان.
همچین درو باز کرد انگار از زندان آزاد شده.
×: چیه چی شده درد داری کجات درد میکنه.
+: دردو قراره عملی روم پیاده کنن جون هرکی دوست داری گوشیمو فقط برام پیدا کن من باید همین الان ب خانوادم خبر بدم.
×: زهرمااار.
برای ی گوشی اینجوری حنجره پاره کردی؟ فکر کردم مردی.
الانم بگیر بتمرگ خانوادت درجریانن، بعد اینهمه تازه الان یادش افتاده پسره شاسکول.
+: شاسکول ک بیشتر ب تو میاد بعدشم چجور باخبرن؟ کی اصلا خبرشون کرد اگه خبر دارن پس چرا اینجام؟
×: دیشب برنا ب پدربزرگت خبر داد گفت حالت خوبه و تا فردا قراره اینجا باشی...
×: بیا بگیرش.
نگاش کردم
+: چیو بگیرم؟
×: منو.
توهم ی چیزیت میشه هااا خب این سینی صبحانه رو بگیر مگه ن ک میخواستی کوف کنی؟
+:نمیتونم دستم خیلی درد میکنه.
×: خب ک چی؟ الان توقع نداری ک بهت صبحونه بدم؟
+: من دستم درد میکنه نمیتونم کسی هم نیست ک کمکم کنه پس فقط تو میمونی.
×: عمرااا همین مونده بشینم دونه دونه برات لقمه بگیرم ک حضرت آقا میل بفرمایند.
من برا خانوادمم همچین حرکاتی نزدم ک الان بخوام برای تو انجام بدم.
خب مث اینکه حرف آدم حالش نمیشه وقتی ک از سلاح هسته ایم استفاده کردم اون وقت ببینم برام لقمه میگیری یا نه آقا ویییهان.
شایان بهم میگه خر شرک با این حرکت میتونم بقیه رو وادار ب کاری ک میخوام بکنم.
اینوهم از صدقه سر خودش یاد گرفتم هروقت چیزی از آقاجون یا عمو میخواستیم منو مینداخت جلو تا با این روش ب خواسته هامون برسیم.
صدامو یکم گرفته کردم
+: ویـــهان
جوری سرش رو گرفت بالا ک صدای تق استخونش رو شنیدم.
خدایااا چیزیش نشه خونش بیوفته گردنم..
+: ویهان من درد دارم میخوام داروهامو بخورم نمیتونم تحملش کنم خواهش میکنم.
چشامو براش درشت تر کردم لبامم یکم دادم جلو سرمو کج کردم ک موهام ریخت رو پیشونیم و این حرکت تیر آخرم بود.
+: لطفااا.
مث آدمای مسخ شده اومد جلو سینی صبحانه رو از میز برداشت گذاشت رو تخت خودش هم کنارم نشست
دستش رو گذاشت رو کمرم از تخت فاصله داد بالشت رو پشتم تنظیم کرد بعد آروم تکیم داد.
خودشم شروع کرد ب لقه گرفتن.
ایولللل نگفتم جواب میدهههه ولی بدبخت کلا لال مونی گرفت وگرنه ب طور طبیعی باید الان ی زری میزد.
+: اوم ویهان میشه از اون نوتلا بهم بدی؟
نریزش رو اون خالی خلی میخوام.
بدون هیچ حرفی کاری ک گفتم رو انجام داد.
واقعا انتظار اینهمه خفه بود و مطیع شدن رو ازش نداشتم فکر کنم مغزش با این حرکتم گوز پیچ شد.
ولش کن بابا نوتلا رو بچسب لامصب خارجی هم هست...
یاا این چرا همچین نگاه میکنه چرا مث بز زل زده ب لبم؟
با نگاه خیرش رو لبم ناخودآگاه زبونم رو کشیدم روش
همین کارم باعث شد بیاد جلو و دستش رو بذاره رو گونم.
اینقدر کارش یهویی بود ک این بار نوبت من بود گوز پیچ بشم.
انگشتش رو آروم کشید رو لبم
×: نوتلایه
بعد انگشتش رو مکید.
×: خوشمزست
فکر کنم دیگه سیر شدی این قرص هارو هم تا برمیگردم بخور.
وسایل هارو برداشت و از اتاق خارج شد. انگار ن انگار کاری کرده.
+: الان چی شد؟
این چ سمــــی بود؟ اگه یکی زده بود زیر گوشم اینطوری فازم نمی پرید ک با این کارش فاز ب فازم شدم.
اینا همش تقصیر اون شایان زلیل مرده است،من ب گور عمم بخندم ک دیگه همچین حرکاتی بزنم.
تو روحت شایان با این ایده های مسخرت. ببینمت خودم با قمه آقاجون تیکه تیکت میکنم..
نمنه؟ اقاجون؟؟ یاخداااا ک بفهمه من اینجا لش کردم چوب تو ماتحتم میکنههه.
گوشیم گوشیم کجاست؟
+: ویهااااان.
همچین درو باز کرد انگار از زندان آزاد شده.
×: چیه چی شده درد داری کجات درد میکنه.
+: دردو قراره عملی روم پیاده کنن جون هرکی دوست داری گوشیمو فقط برام پیدا کن من باید همین الان ب خانوادم خبر بدم.
×: زهرمااار.
برای ی گوشی اینجوری حنجره پاره کردی؟ فکر کردم مردی.
الانم بگیر بتمرگ خانوادت درجریانن، بعد اینهمه تازه الان یادش افتاده پسره شاسکول.
+: شاسکول ک بیشتر ب تو میاد بعدشم چجور باخبرن؟ کی اصلا خبرشون کرد اگه خبر دارن پس چرا اینجام؟
×: دیشب برنا ب پدربزرگت خبر داد گفت حالت خوبه و تا فردا قراره اینجا باشی...
۶.۵k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.