آیدل جذاب من قسمت هفتم :))
آیدل جذاب من قسمت هفتم :))
فکر میکرد اگه اون و بیشتر از ته دوست داشته باشه چی ؟
+بسهههههههه
تمام میز و آورد پایین
+ اون فقط منو دوست داره فقط من براش مهممممم ( با صدای بلند گریه کرد )
بکهیون سریع اومد داخل اتاق
& ته چیشده ؟ حرف بزن
دید داره گریه میکنه
بغلش میکنه موهاشو نوازش میکنه بعد چند دقیقه ته آروم شد
+ میشه منو برسونی خونه کوک؟
& باشه فقط الان حات بهتره ؟
+ اره بزار برم دستشویی الان میام
رفت داخل دستشویی به خودش تو آینه نگاه کرد برای اینکه جونگ کوک نفهمه چه اتفاقی افتاده باید خوشگل میرفت صورتشو شست و خشک کرد لباش خشک شده بود برای همین یکم نرم کننده لب و یکم از بالم لب صورتیش زد لبخند زد و گفت
+ حتی اگه بمیرمم نمیزارم کسی بیاد کنار تو هرگز نمیزارم جئون جونگ کوک از دستشویی اومد بیرون
& اووو آقای جذاب برسونمتون؟
+حتما
بکهیون درو برای ته باز کرد و ته خندید درسته بکهیون دوست تهیونگ بود ولی برای اون این رابطه دوستانه نبود اون عاشق تهیونگ بود و نمیتونست فراموشش کنه درست شبی که میخواست به ته اعتراف کنه اونو با یه مرد دیگه دید که دست تو دست هم دارن همو میمیبوسن
خب ته حق داره زندگی خوبی داشته باسه برای همین فقط خودش از احساسی که به کبم تهیونگ معروف داشت خبر داشت
راه افتادن و وقتی رسیدن تهیونگ سريع درو باز کرد و رفت توی راه برگشت برای بکهیون دست تکون داد و رفت داخل و......
فکر میکرد اگه اون و بیشتر از ته دوست داشته باشه چی ؟
+بسهههههههه
تمام میز و آورد پایین
+ اون فقط منو دوست داره فقط من براش مهممممم ( با صدای بلند گریه کرد )
بکهیون سریع اومد داخل اتاق
& ته چیشده ؟ حرف بزن
دید داره گریه میکنه
بغلش میکنه موهاشو نوازش میکنه بعد چند دقیقه ته آروم شد
+ میشه منو برسونی خونه کوک؟
& باشه فقط الان حات بهتره ؟
+ اره بزار برم دستشویی الان میام
رفت داخل دستشویی به خودش تو آینه نگاه کرد برای اینکه جونگ کوک نفهمه چه اتفاقی افتاده باید خوشگل میرفت صورتشو شست و خشک کرد لباش خشک شده بود برای همین یکم نرم کننده لب و یکم از بالم لب صورتیش زد لبخند زد و گفت
+ حتی اگه بمیرمم نمیزارم کسی بیاد کنار تو هرگز نمیزارم جئون جونگ کوک از دستشویی اومد بیرون
& اووو آقای جذاب برسونمتون؟
+حتما
بکهیون درو برای ته باز کرد و ته خندید درسته بکهیون دوست تهیونگ بود ولی برای اون این رابطه دوستانه نبود اون عاشق تهیونگ بود و نمیتونست فراموشش کنه درست شبی که میخواست به ته اعتراف کنه اونو با یه مرد دیگه دید که دست تو دست هم دارن همو میمیبوسن
خب ته حق داره زندگی خوبی داشته باسه برای همین فقط خودش از احساسی که به کبم تهیونگ معروف داشت خبر داشت
راه افتادن و وقتی رسیدن تهیونگ سريع درو باز کرد و رفت توی راه برگشت برای بکهیون دست تکون داد و رفت داخل و......
۳.۱k
۲۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.