سناریو جدید🤍✨️
وقی بخاطر استرس امتحانا لباتو میجوی و گاز میگیری
نامی:
هی..ببینمت مامی(خودشون بسی ددی تشریف دارن،انتظاری بیش از اینم نیس)
*انگشت شصتشو میزاره رو لبات*
نکن اینکارو....درسته درسات مهمن ولی نه تا این حد که بخوای این بلارو سر لبای سرخت بیاری....حداقل من اجازه نمیدم
بعدم میاد پیشت باهات کار میکنه درسارو*
*من مُلدم*
_________________
جین:
یاااااا....این چه وضعیه آخه*لبات خونی شدن*
بخوای اینجوری کنی همین تو خونه بشین برا منم آشپزی میکنی،درسم پیشکش...(تو دل خودش:والااااا)
ات:
_____________________
شوگا:
*همینطور که داشتی لباتو میجویدی اونم از رو کاناپه زیر نظرت داشت*
تا اینکه دیگه عصبی شد،اومد و دستشو گذاشت رو میز و کتاباتو بست ،رو کرد بهت:
درس بی درس...
ات:چیشد؟!!!!!
شوگا:داری به اموال من آسیب میزنی
ات:هنگ*جانم؟
شوگا:چشماشو چرخوند*اینا نباید بخاطر یه مشت کتاب اینجوری بشن*انگشتشو میزاره رو لباتو لمسشون میکنه*
___________________
جیمین:
ات که رو لبش یه چسب زخم کوچولو گذاشته بود،دستشو گذاشته بود روش و سریع میاد از جلوش رد میشه که بره دستشویی*
جیمین:میاد پشت در دستشویی وایمیسته تا بیای بیرون*
ات میاد بیرون:یا خود بنگتن...زهره ترک شدم...
بعد یادش میاد ،دستشو میزاره کنار لبش و سرشو میندازه پایین که از کنار جیمین رد شه، که جیمین دستشو گرفت:
وایسا ببینمت...*سرتو میاره بالا*چشمم روشن
ات:
جیمین:بهم بگو کیوتی ،ارزششو داره اینجوری میکنی؟
ات:هققققق...خب استرس دارم،چیکار کنم؟
جیمین:میای بغل خودم درستو میخونی
____________________
جیهوپ:
*دست پر با خرید بعد یه سفر کاری برگشته*
سانشاین من امروز چطو_
*با صحنه ی تو که رو سوفا رو کتابات خوابت برده روبه رو میشه*
میاد جلو و زخمای روی لبتو میبینه*
جیهوپ:اوه خدای مننن*لب پایینشو میده تو از نگرانی*
ات خوابالو:...ممم...هوپی کی اومدی*یه چشمشو باز کرده*
جیهوپ:باز چیکار کردی با خودت قند عسل...پاشو بریم داروخونه *دارو خونه بهونه س ،،میخان برن دور دور*
______________________
*تهکوکُ میزارم آخر که مثلا ایده به ذهنم بیاد ،ولی ایدهههه ته میکشدددددددددد*
_____________________
تهیونگ:
ات که همینطور در حال جویدن لباش بود،یهو دردش میگیره و میره جلو آیینه:هییییییینی میکشه*وایییییییی....
تهیونگ تو اشپزخونه داره قهوه درست میکنه:چاگی؟!
ات:بدبخت شدممممممم....تهیونگااااااااا بالم لبم کوووووووو
تهیونگ*همونطور که تو آشپزخونه س*:واسه چی میخای؟
ات:
ات حرصی: واسه اینکه بکنمش....استغفرالله ،یااااا بالم لبو واسه چی میخان؟(چرا انقد پررو شده این اتِ قدر نشناس)
تهیونگ:*چشماش گرد شده بچم*باشه باشه...بیا اینجاست
ات همینطور که داشت میرفت سمت آشپزخونه یهو به جسم سنگینی برخورد کرد
تهیونگ بود
تهیونگ:اینجاست*لبش و گذاشت رو لبای ات *
(پ.ن:فک کنم حدس زدید ، از قبل زده بود رو لبای خودش و ...)
جونگ کوک:
یه دستشو به عنوان تکیه گاه گذاشته بود زیر سرش و خیره بهت نگاه میکرد
ات:...میشه بری بیرون...حواسمو پرت میکنی...هیچی حالیم نیست
کوک:*میاد جلو و لباتو میبینه*اینا کی اینطوری شدن؟ چرا؟؟؟؟
ات:*دست میکشه رو صورتش(خودش) حرصی*
ببشخید که امتحان دارم به همراه چاشنی استرس و شما الان مزاحمی...
(نه جدی این اتای تهکوک شورشو دراوردن😁😕)
کوک:چیشدد؟؟؟؟؟واسه امتحانای من که یک صدم این استرس نداری،تازه به زور ۱۰ هم میگیری،اینطوری نمیکنی با لبات*فقط یه منحرف میفهمه😩🌚*
ات:به جاش تو میکنی(👏)
کوک:
خب خب بعد یه مدت این سناریو به ذهنم رسید البته با توجه به وضعیت خودم...و منم زخم شده دقیقا به همین علت
و شما ممبران گرامی😁
تا کی میخواین به سکوت ادامه بدین؟
یکم کامنت بزارین
به جز چند نفرتون که فک نکنم به ۲۰ تا هم برسه نمیشناسمتون زیاد
پس....
#سناریو
#فیک
#بی_تی_اس
#شوگا
#نامجون
#جین
#جونگکوک
#جیمین
#جیهوپ
#تهیونگ
نامی:
هی..ببینمت مامی(خودشون بسی ددی تشریف دارن،انتظاری بیش از اینم نیس)
*انگشت شصتشو میزاره رو لبات*
نکن اینکارو....درسته درسات مهمن ولی نه تا این حد که بخوای این بلارو سر لبای سرخت بیاری....حداقل من اجازه نمیدم
بعدم میاد پیشت باهات کار میکنه درسارو*
*من مُلدم*
_________________
جین:
یاااااا....این چه وضعیه آخه*لبات خونی شدن*
بخوای اینجوری کنی همین تو خونه بشین برا منم آشپزی میکنی،درسم پیشکش...(تو دل خودش:والااااا)
ات:
_____________________
شوگا:
*همینطور که داشتی لباتو میجویدی اونم از رو کاناپه زیر نظرت داشت*
تا اینکه دیگه عصبی شد،اومد و دستشو گذاشت رو میز و کتاباتو بست ،رو کرد بهت:
درس بی درس...
ات:چیشد؟!!!!!
شوگا:داری به اموال من آسیب میزنی
ات:هنگ*جانم؟
شوگا:چشماشو چرخوند*اینا نباید بخاطر یه مشت کتاب اینجوری بشن*انگشتشو میزاره رو لباتو لمسشون میکنه*
___________________
جیمین:
ات که رو لبش یه چسب زخم کوچولو گذاشته بود،دستشو گذاشته بود روش و سریع میاد از جلوش رد میشه که بره دستشویی*
جیمین:میاد پشت در دستشویی وایمیسته تا بیای بیرون*
ات میاد بیرون:یا خود بنگتن...زهره ترک شدم...
بعد یادش میاد ،دستشو میزاره کنار لبش و سرشو میندازه پایین که از کنار جیمین رد شه، که جیمین دستشو گرفت:
وایسا ببینمت...*سرتو میاره بالا*چشمم روشن
ات:
جیمین:بهم بگو کیوتی ،ارزششو داره اینجوری میکنی؟
ات:هققققق...خب استرس دارم،چیکار کنم؟
جیمین:میای بغل خودم درستو میخونی
____________________
جیهوپ:
*دست پر با خرید بعد یه سفر کاری برگشته*
سانشاین من امروز چطو_
*با صحنه ی تو که رو سوفا رو کتابات خوابت برده روبه رو میشه*
میاد جلو و زخمای روی لبتو میبینه*
جیهوپ:اوه خدای مننن*لب پایینشو میده تو از نگرانی*
ات خوابالو:...ممم...هوپی کی اومدی*یه چشمشو باز کرده*
جیهوپ:باز چیکار کردی با خودت قند عسل...پاشو بریم داروخونه *دارو خونه بهونه س ،،میخان برن دور دور*
______________________
*تهکوکُ میزارم آخر که مثلا ایده به ذهنم بیاد ،ولی ایدهههه ته میکشدددددددددد*
_____________________
تهیونگ:
ات که همینطور در حال جویدن لباش بود،یهو دردش میگیره و میره جلو آیینه:هییییییینی میکشه*وایییییییی....
تهیونگ تو اشپزخونه داره قهوه درست میکنه:چاگی؟!
ات:بدبخت شدممممممم....تهیونگااااااااا بالم لبم کوووووووو
تهیونگ*همونطور که تو آشپزخونه س*:واسه چی میخای؟
ات:
ات حرصی: واسه اینکه بکنمش....استغفرالله ،یااااا بالم لبو واسه چی میخان؟(چرا انقد پررو شده این اتِ قدر نشناس)
تهیونگ:*چشماش گرد شده بچم*باشه باشه...بیا اینجاست
ات همینطور که داشت میرفت سمت آشپزخونه یهو به جسم سنگینی برخورد کرد
تهیونگ بود
تهیونگ:اینجاست*لبش و گذاشت رو لبای ات *
(پ.ن:فک کنم حدس زدید ، از قبل زده بود رو لبای خودش و ...)
جونگ کوک:
یه دستشو به عنوان تکیه گاه گذاشته بود زیر سرش و خیره بهت نگاه میکرد
ات:...میشه بری بیرون...حواسمو پرت میکنی...هیچی حالیم نیست
کوک:*میاد جلو و لباتو میبینه*اینا کی اینطوری شدن؟ چرا؟؟؟؟
ات:*دست میکشه رو صورتش(خودش) حرصی*
ببشخید که امتحان دارم به همراه چاشنی استرس و شما الان مزاحمی...
(نه جدی این اتای تهکوک شورشو دراوردن😁😕)
کوک:چیشدد؟؟؟؟؟واسه امتحانای من که یک صدم این استرس نداری،تازه به زور ۱۰ هم میگیری،اینطوری نمیکنی با لبات*فقط یه منحرف میفهمه😩🌚*
ات:به جاش تو میکنی(👏)
کوک:
خب خب بعد یه مدت این سناریو به ذهنم رسید البته با توجه به وضعیت خودم...و منم زخم شده دقیقا به همین علت
و شما ممبران گرامی😁
تا کی میخواین به سکوت ادامه بدین؟
یکم کامنت بزارین
به جز چند نفرتون که فک نکنم به ۲۰ تا هم برسه نمیشناسمتون زیاد
پس....
#سناریو
#فیک
#بی_تی_اس
#شوگا
#نامجون
#جین
#جونگکوک
#جیمین
#جیهوپ
#تهیونگ
۱۳.۱k
۰۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.