²پارتی ⌕وقتی تو بار لباس باز میپوشی
امشب با دوستام و یونگی میخوایم بریم بیرون...بار و...
خیلی هیجان زده ام لباسی که از قبل آماده کرده بودم و پوشیدم..مدلش یکم باز بود..اون از اینجور لباسا خوشش نمیاد.....بیخیال یکم شیطونی بد نیس
یه آرایش خیلی شیک و ساده کردم و از خونه زدم بیرون
یه تاکسی گرفتم.....هوفففف این روزا راننده تاکسی ها ام هیز شدن واسه ما
*•*•*•*•*•*•*
وقتی رسیدم شوگا بهم لبخند زد ولی وقتی چشمش به لباسم افتاد اخماش رفت تو هم...امیدوارم دعوامون نشه
میخواستم بشینم که دستمو گرفت و کشید دنبال خودش
ا.ت:چیکار میکنی دارن نگاه میکنن
ش: این چیه پوشیدی(اخم)
ا.ت: انقد گیر نده نیومدم سر قبرم که...توقع داشتی چیبپوشم
ش: یعنی هیچی به جز این نداشتی...بیا بریم خودم برات لباس میارم
ا.ت: کجا بریم...بزرگش نکن فقط یه لباسه
اینو گفتم و اومدم نشستم
ولی نگاه های سنگین بقیه رو حس میکردم وقتی به شوگا نگاه میکردم هر لحظه میترسیدم بخواد یکاری کنه....اخم ترسناکی داشت
یه پسره هم همش بهم نگاه میکرد و پوز خند میزد..
خیلی هیجان زده ام لباسی که از قبل آماده کرده بودم و پوشیدم..مدلش یکم باز بود..اون از اینجور لباسا خوشش نمیاد.....بیخیال یکم شیطونی بد نیس
یه آرایش خیلی شیک و ساده کردم و از خونه زدم بیرون
یه تاکسی گرفتم.....هوفففف این روزا راننده تاکسی ها ام هیز شدن واسه ما
*•*•*•*•*•*•*
وقتی رسیدم شوگا بهم لبخند زد ولی وقتی چشمش به لباسم افتاد اخماش رفت تو هم...امیدوارم دعوامون نشه
میخواستم بشینم که دستمو گرفت و کشید دنبال خودش
ا.ت:چیکار میکنی دارن نگاه میکنن
ش: این چیه پوشیدی(اخم)
ا.ت: انقد گیر نده نیومدم سر قبرم که...توقع داشتی چیبپوشم
ش: یعنی هیچی به جز این نداشتی...بیا بریم خودم برات لباس میارم
ا.ت: کجا بریم...بزرگش نکن فقط یه لباسه
اینو گفتم و اومدم نشستم
ولی نگاه های سنگین بقیه رو حس میکردم وقتی به شوگا نگاه میکردم هر لحظه میترسیدم بخواد یکاری کنه....اخم ترسناکی داشت
یه پسره هم همش بهم نگاه میکرد و پوز خند میزد..
۱۹.۱k
۲۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.