پارت ۱۱
جیمین ویو
رفتیم وسایل مون رو جمع کردیم و که من گفتم برم اب بخورم و ات هم تو اشپزخونه بود که یهو
@ که یهو همین که جیمین اولین قدم رو میگیره ات بخ صورت جیمین اب میریزه این به کنار وقتی اب ریخت تا جیمین صبحت کنه یک بشقاب در از خامه رو زد 😂
- ااااااتتتتتتتتتتتتتتت
+ فرار
- مممننننن ففففققققطططط ددددسسسستتتتممممم بهت برسه
خوب اینجا از خونه تا توی حیاط عمارت دو
+ وای جیمین غلط کردم 😰🥴
- وایسا... میگم وایسا
که ات میوفته و جیمین هم چون پشت سرش بود افتاد که لباشون فقط یک انگشت فاصله داشت
- تو از دست من در میری
+ جیمین ببخشید دیگه نمیکنم از روم بلند شو 😆😬😫
- دیگه نشد باید تنبیه بشی
و لب گرفتن شروع شد و جیمین بلند شد ات رو برد توی اتاق گذاشتش رو تخت دستاش و پاهاش رو بست و درم قفل کرد و. .. خودش رفت حموم 😂 فکر کردین چیکار میکنه
منحرفا برید نماز بخونید
رفتیم وسایل مون رو جمع کردیم و که من گفتم برم اب بخورم و ات هم تو اشپزخونه بود که یهو
@ که یهو همین که جیمین اولین قدم رو میگیره ات بخ صورت جیمین اب میریزه این به کنار وقتی اب ریخت تا جیمین صبحت کنه یک بشقاب در از خامه رو زد 😂
- ااااااتتتتتتتتتتتتتتت
+ فرار
- مممننننن ففففققققطططط ددددسسسستتتتممممم بهت برسه
خوب اینجا از خونه تا توی حیاط عمارت دو
+ وای جیمین غلط کردم 😰🥴
- وایسا... میگم وایسا
که ات میوفته و جیمین هم چون پشت سرش بود افتاد که لباشون فقط یک انگشت فاصله داشت
- تو از دست من در میری
+ جیمین ببخشید دیگه نمیکنم از روم بلند شو 😆😬😫
- دیگه نشد باید تنبیه بشی
و لب گرفتن شروع شد و جیمین بلند شد ات رو برد توی اتاق گذاشتش رو تخت دستاش و پاهاش رو بست و درم قفل کرد و. .. خودش رفت حموم 😂 فکر کردین چیکار میکنه
منحرفا برید نماز بخونید
۵.۰k
۱۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.