تکپارتی از هیونجین (درخواستی)
وقتی میخوای بهش اعتراف کنی
علامت ا.ت + علامت هیونجین _
وسط کلاس ریاضی بودی و به پسری که دو میز اونور ترت
نشسته بود خیره بودی اون پسری بود که از وقتی به این مدرسه اومده بودی قلبتو دزدیده بود اون واقعا تماشایی بود چشمای درخشانش که در حال تماشای توضیحات معلم بود باعث تند تر زدن قلبت می شد
بینی قلمی و بی نقصش
لب های بزرگ و صورتیش که وقتی میدیش دلت رو ذوب می کرد
تمام اینا باعث میشد به خودت بگی تکلیف منو مشخص کن !
و بخوای بهش اعتراف کنی ازونجایی که خیلی خجالت میکشیدی و از طرفی میترسیدی حست نسبت بهش یک طرفه باشه برای بار هزارم از
کارت منصرف شدی زنگ آخر خورد و دوستت یک کتاب روی میزت
گذاشت و گفت : این کتاب هیونجینه من باید برم دیرم میشه لطفا تو
بجای من اینو بهش بده و از طرف من ازش تشکر کن.
تا خواستی جوابش رو بدی سریع از کلاس رفت بیرون اول به کتاب نگاه کردی و بعد به هیونجین که داشت وسایلش رو جمع می کرد
چاره ای نداشتی و همینطور دنبال بهونه بودی تا باهاش صحبت کنی
کوله ت انداختی رو دوشت و به سمتش حرکت کردی اونم بلند شد
تا بره اسمش رو صدا کردی
+هیونجین شی
برگشت سمتت و بهت خیره شد
_بله؟
به تته پته افتادی و لپات سرخ شد
+عع..راستش..این کتاب توعه..به دوستم داده بودی..اون کار داشت و رفت برای همین ..از من خواست بهت بدمش کتابو دو دستی گرفتی سمتش اول به کتاب نگاه کرد و بعد به تو
_آها این . کتاب رو از دستت گرفت و ادامه داد : _مرسی ا.ت شی
خواست بره که از مچ دستش گرفتی برگشت و متعجب بهت نگاه کرد
+ هیونجین شی من ازت خوشم میاد اول چشاش گرد شد و بعد اومد نزدیکت کتابو گذاشت رو میزش اونم دوتا دستات رو گرفت تو دستش از کارش حسابی شوکه شدی و بعد از جوابی که گرفتی شوکه تر
_ا.ت چقدر طولش دادی
+ها؟منظورت چیه؟
دستش رو پشت سرت گذاشت و اون لبایی که همیشه ارزوت بود ببوسی
الآن روی لبات بود وقتی خودت رو پیدا کردی باهاش همکاری کردی جوری میبوسدت انگار خیلی وقت بود منتظرت بود و بالاخره بعد یک مدت طولانی بهت رسیده بود از لبات دل کند و توی فاصله ی کمی لب زد
_منم خیلی وقته عاشقتم ولی نمی دونستم بهت بگم یا نه
توی اون لحظه احساس کردی خوشبخت ترین آدم روی زمینی کشیدت سمت خودش بغلت کرد سرش رو توی گردنت فرو برد و بو کرد تنت لرزید
_این بو من خیلی وقت بود منتظرش بودم
+هیونجین ش..
_هیون . هیون صدام کن
لبخندی زدی و گفتی
+هیون دوستم ازت تشکر کرد
_تو عم از طرف من بهش بگو مرسی که باعث شد به تو برسم
امیدوارم دوست داشته باشین ببخشید اگه خوب نشده باشه
درخواستی خواستین بگین
#هیونجین
#تکپارتی
علامت ا.ت + علامت هیونجین _
وسط کلاس ریاضی بودی و به پسری که دو میز اونور ترت
نشسته بود خیره بودی اون پسری بود که از وقتی به این مدرسه اومده بودی قلبتو دزدیده بود اون واقعا تماشایی بود چشمای درخشانش که در حال تماشای توضیحات معلم بود باعث تند تر زدن قلبت می شد
بینی قلمی و بی نقصش
لب های بزرگ و صورتیش که وقتی میدیش دلت رو ذوب می کرد
تمام اینا باعث میشد به خودت بگی تکلیف منو مشخص کن !
و بخوای بهش اعتراف کنی ازونجایی که خیلی خجالت میکشیدی و از طرفی میترسیدی حست نسبت بهش یک طرفه باشه برای بار هزارم از
کارت منصرف شدی زنگ آخر خورد و دوستت یک کتاب روی میزت
گذاشت و گفت : این کتاب هیونجینه من باید برم دیرم میشه لطفا تو
بجای من اینو بهش بده و از طرف من ازش تشکر کن.
تا خواستی جوابش رو بدی سریع از کلاس رفت بیرون اول به کتاب نگاه کردی و بعد به هیونجین که داشت وسایلش رو جمع می کرد
چاره ای نداشتی و همینطور دنبال بهونه بودی تا باهاش صحبت کنی
کوله ت انداختی رو دوشت و به سمتش حرکت کردی اونم بلند شد
تا بره اسمش رو صدا کردی
+هیونجین شی
برگشت سمتت و بهت خیره شد
_بله؟
به تته پته افتادی و لپات سرخ شد
+عع..راستش..این کتاب توعه..به دوستم داده بودی..اون کار داشت و رفت برای همین ..از من خواست بهت بدمش کتابو دو دستی گرفتی سمتش اول به کتاب نگاه کرد و بعد به تو
_آها این . کتاب رو از دستت گرفت و ادامه داد : _مرسی ا.ت شی
خواست بره که از مچ دستش گرفتی برگشت و متعجب بهت نگاه کرد
+ هیونجین شی من ازت خوشم میاد اول چشاش گرد شد و بعد اومد نزدیکت کتابو گذاشت رو میزش اونم دوتا دستات رو گرفت تو دستش از کارش حسابی شوکه شدی و بعد از جوابی که گرفتی شوکه تر
_ا.ت چقدر طولش دادی
+ها؟منظورت چیه؟
دستش رو پشت سرت گذاشت و اون لبایی که همیشه ارزوت بود ببوسی
الآن روی لبات بود وقتی خودت رو پیدا کردی باهاش همکاری کردی جوری میبوسدت انگار خیلی وقت بود منتظرت بود و بالاخره بعد یک مدت طولانی بهت رسیده بود از لبات دل کند و توی فاصله ی کمی لب زد
_منم خیلی وقته عاشقتم ولی نمی دونستم بهت بگم یا نه
توی اون لحظه احساس کردی خوشبخت ترین آدم روی زمینی کشیدت سمت خودش بغلت کرد سرش رو توی گردنت فرو برد و بو کرد تنت لرزید
_این بو من خیلی وقت بود منتظرش بودم
+هیونجین ش..
_هیون . هیون صدام کن
لبخندی زدی و گفتی
+هیون دوستم ازت تشکر کرد
_تو عم از طرف من بهش بگو مرسی که باعث شد به تو برسم
امیدوارم دوست داشته باشین ببخشید اگه خوب نشده باشه
درخواستی خواستین بگین
#هیونجین
#تکپارتی
۱۳.۳k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.